برگ سبز ۸۴
دکلمه: روشنك | |||||
غم تو خجسته بادا كه غمیست جاودانی دل من كجا پذیرد عوض تو دیگری را |
ندهم چنین غمی را به هزار شادمانی دگری به تو نماند تو به دیگری نمانی* |
||||
نصیرالدین طوسی (غزل) | |||||
دکلمه: روشنك | |||||
ساقیا لبریز كن پیمانه را كو كمند زلف آن زیبا نگار |
یا به من بنما ره میخانه را تا به بند آرم دل دیوانه را؟ |
||||
غبار همدانی (غزل) | |||||
دکلمه: روشنك | |||||
ساقی بیار جامی كز چشم اشكبارم ساقی زجام دیگر آبی بر آتشم نه |
خاطر خوشست امروز بر طرف جویبارم زان پیشتر كز این جام بر جان فتد شرارم |
||||
دکلمه: روشنك | |||||
روزگاریست كه سودا زدۀ روی توام به دو چشم تو كه شوریده تر از بخت منست |
خوابگه نیست مگر خاك سر كوی توام كه به روی تو من آشفته تر از موی توام |
||||
سعدی(غزل) | |||||
دکلمه: روشنك | |||||
چه خوش نازیست ناز خوبرویان به چشمی خشم بگرفتن كه بر خیز |
زدیده رانده را دزدیده جویان به دیگر چشم دل دادن كه مگریز |
||||
نظامی گنجه ای(مثنوی خسرو و شیرین) | |||||
آواز: گلپایگانی | |||||
خوش آن دردی كه درمانی ندارد دلی بی مهر جانان هر كه را هست به غیر از آه سرد و چهرۀ زرد خوش آن عاشق كه با زلف و رخ دوست |
سری كز عشق سامانی ندارد دلی دارد ولی جانی ندارد حدیث عشق برهانی ندارد حدیث از كفرو ایمانی ندارد |
||||
حبیب خراسانی (غزل) | |||||
دکلمه: روشنك | |||||
یارب به خدایی خداییت كز عشق به غایتی رسانم |
وانگه به كمال كبریاییت كو ماند اگر چه من نمانم |
||||
نظامی گنجه ای(مثنوی لیلی و مجنون) | |||||
دکلمه: روشنك | |||||
زیبد كه زدرگاهت نومید نگردد باز | آن كس كه به امیدی بر خاك درت افتد | ||||
عراقی(غزل) | |||||
روشنک: | |||||
این هم برگ سبزی بود تحفۀ درویش ؛ علی نگهدار شما . | |||||
*دل من كجا پذیرد بَدَل تو دیگری را | به تو دگری چه ماند تو به دیگری چه ماند | ||||