یک شاخه گل ۴۶۰
فیروزه امیر معز(دكلمه) | |||||
گذشت آنكه دلم در شكنج موی تو بود گذشت آنكه سراپای من ز جذبۀ عشق بسان صورت دیوار چشم حسرت من خبر نداشتی ای آب زندگانی من |
ذشت آنكه جهان پر زگفتگوی تو بود بسان آینه مجذوب روی و موی تو بود به هر طرف كه روان می شدی به سوی تو بود كه مرگ تشنه لبی بر كنار جوی تو بود |
||||
پژمان بختیاری (غزل) |
|||||
دیشب همه شب در برم آن سلسله مو بود می بود و سه تا بود و صبا بود و سبو بود دامان چمن پر گل و در دامن گلزار مه دلكش و گل نغز و هوا غالیه بو بود آنگه كه چمن بود پر از نغمۀ بلبل آن گل كه سراپا همه رنگ و همه بو بود |
من بودم و او بود من بودم و او بود من بودم و دلدار من بودم او بود من بودم و آن گل من بودم او بود |
||||
پژمان بختیاری (غزل) | |||||
محمودی خوانساری (آواز) |
|||||
شد در شكوۀ ما با سر گیسوی تو باز پر من داد ولی رفته ز یادم پرواز گر به رویم همه درهای خوشی بندد چرخ گفتمش: با غم هجران چه كنم؟ گفت: بسوز |
شب وصل است بسی كوته و این قصه دراز من كه پرواز ندانم چه كنم با پر باز؟ هیچ غم نیست، اگر هست در میكده باز گفتمش: چارۀ این سوز بگو ، گفت: بساز |
||||
وصال شیرازی(غزل) |
|||||
فیروزه امیر معز(دكلمه) |
|||||
صد بار اگر به تیغ كین میكشدم خونم ریزد ولی برای دل غیر |
غم نیست كه یار نازنین میكشدم بهر دل آن میكشد، این میكشدم |
||||
،سحاب اصفهانی (غزل) |
|||||