برگ سبز ۸۰
دکلمه: روشنك | |||||
تا به دامان تو ما دست تولا زده ایم درخور مستی ما رطل و خم و ساغر نیست تا نهادیم به كوی تو صنم روی نیاز نشوی غافل از اندیشۀ شیدایی ما جای دیوانه چو در شهر ندادند " هما " |
به تولای تو بر هر دو جهان پازده ایم ما از آن باده کشانیم که دریا زده ایم پشت پا بر حرم و دیر و كلیسا زده ایم گر چه زنجیر به پای دل شیدا زده ایم من و دل چند گهی خیمه به صحرا زده ایم |
||||
همای شیرازی(غزل)* | |||||
دکلمه: روشنك | |||||
دلی یا دلبری یا جان و یا جانان نمی دانم به جز تو در همه عالم دگر دلبر نمی بینم |
همه هستی تویی فی الجمله این و آن نمی دانم به جز تو در همه گیتی دگر جانان نمی دانم |
||||
منسوب به مغربی (غزل) | |||||
آوا:گلپایگانی | |||||
شمس تبریزی چه دانی سّر عشق ؟ |
|
||||
عاشقان مستند و ما دیوانه ایم چون ندارم با خلایق الفتی ما ز عقل خویشتن بیگانه ایم در ازل دادند چون جام الست كس نگردد واقفِ اسرارِ ما شمس تبریزی چه دانی سّر عشق ؟ شمس تبریزی چه دانی سّر عشق ؟ |
عارفان شمعند و ما پروانه ایم خلق پندار ند ما دیوانه ایم لاجرم دُردی كش میخانه ایم تا ابد ما مست آن پیمانه ایم زآنكه همچون گنج در ویرانه ایم بستۀ فتراك آن جانانه ایم بستۀ فتراك آن جانانه ایم |
||||
مولوی(غزل) | |||||
دکلمه: روشنك | |||||
زیبد كه زدرگاهت نومید نگردد باز | آن كس كه به امیدی بر خاك درت افتد | ||||
عراقی(غزل) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
این هم برگ سبزی بود تحفۀ درویش ؛ علی نگهدار شما . | |||||