یک شاخه گل ۳۷۲
این برنامه گفتار اقتباس از سیری در دیوان شمس دشتی گوینده فیروزه امیر معز | |||||
فیروزه امیر معز (دکلمه) |
|||||
در شرابم چیز دیگر ریختی در ریختی چون بدیدی در سرم سودای تو سودای توست |
باده تنها نیست این آمیختی آمیختی آمدی در گردنم آویختی آوایختی |
||||
مولانا (غزل) | |||||
دیوان گرانبهای مولانا جلال الدین برای صاحبدلان همیشه طرب آور همیشه هوم انگیز همیشه رویایی و تخیل پرور بوده است دیوان شمس دیوان شعر نیست آوای یک دریای متلاطم طوفانی است دیوان شمس انعکاس یک روح غیر آرام و پر از هیجان و لبریز از شور و جَست است. | |||||
تنها نه منم جانا از بهر تو دیوانه ای چشم و چراغ دل روشن زتو شد منزل |
دیوانه بسی دارد زلف تو به هر خانه تو شمع همه محفل من سوخته پروانه |
||||
منسوب مولانا (غزل) | |||||
محمودی خوانساری (آواز) |
|||||
تنها نه منم جانا از بهر تو دیوانه ای چشم و چراغ دل روشن زتو شد منزل تو روی نهان کرده من شیفتهٔ رویت روشن شود از مردم چون روی تو را بیند |
دیوانه بسی دارد زلف تو به هر خانه تو شمع همه محفل من سوخته پروانه لیکن به سرا پرده مجنون شده دیوانه از شوق چنان رویی دیوانه شود یا نه |
||||
منسوب مولانا (غزل) | |||||
محمودی خوانساری (ترانه) | |||||
تنها نه منم جانا از بهر تو دیوانه ای چشم و چراغ دل روشن زتو شد منزل روشن شود از مردم چون روی تو را بیند تو روی نهان کرده من شیفتهٔ رویت |
دیوانه بسی دارد زلف تو به هر خانه تو شمع همه محفل من سوخته پروانه از شوق چنان رویی دیوانه شود یا نه لیکن به سرا پرده مجنون شده دیوانه |
||||
منسوب مولانا (غزل) | |||||