یک شاخه گل ۳۶۵
فیروزه امیرمع (دکلمه) | |||||
گرفلک با من هم آغوشش نماید دورنیست
منع دل ازدیدن او چون کنم روز وصال؟ |
باغبان بر چوب بندد گلبن نوخیز را چون شود بیماربهتر بشکند پرهیز را |
||||
نیست آزرده دلی چند که مانند حباب |
گاه گاهی گرهی ازدل هم بگشاییم |
||||
نظام دستغیب | |||||
ابیاتی که شنیدید ازمیرزا نظام دستغیب بود . وی ازشاعران قرن یازدهم هجری است و درزمان حیات به شیرین سخنی و نکته پردازی مشهوربوده است . دربهارجوانی، یعنی پس ازسی سال زندگانی، جهان فانی را بدرود گفته و درجوار تربت خواجۀ شیراز به خاک سپرده شد . این اشعارنیزاز آثاراوست. |
|||||
ساقی نه مِیست اینچه بُود برلب ساغر زاهد چه زنی طعنه چو مانند صُراحی |
جان بهرنثارقدمت برلب جام است ما روزازل گوشۀ میخانه مقام است |
||||
ز دامن ساقی نَفَسی دست نداریم |
جزساغرمِی پیش کسی دست نداریم |
||||
نظام دستغیب | |||||
مرضیه (ترانه) | |||||
تو با ناز و فتنه گری | من و افغان سحری | ||||
تووچو گُل دل آزاری ها من وچومرغ شب زاری ها چند ازمن بی خبری
ز دوعالم تورا خواهم تورا خواهم ببین اشکم ببین آهم نکند تا کِی درآن دل آه زارم اثری غم دل نسرایم پیش کسی نزنم نفسی با همنفسی که ندارم جزتوکسی |
|||||
نه دلم را سرانجامی نه آرامی نه کامی از دلارامی نه تو را یک شب از رحمت بر حال من نظری بی گُل رویت با غم و حسرت یارم آه و ناله بُود کارم بی تو چشمۀ خون بارم آتشی به سینه دارم زچه روسوی ما نگهی نکنی؟ نگهی زوفا به رهی نکنی ببری جان و دل اما نام عاشق نبری ، نام عاشق نبری |
|||||
رهی معیری | |||||