یک شاخه گل ۳۳۴
دکلمه: نام گوینده | |||||
زطریق بندگی علی نه اگر بشر به خدا رسد | |||||
به چه دل نهد به چه رو کند به چه سو رود به کجا رسد | |||||
زخدا طلب دل مقبلی به علی زجان متوسلی | |||||
که اگر رسد به علی دلی به علی قسم به خدا رسد | |||||
زطریق بندگی علی نه اگر بشر به خدا رسد | |||||
به چه دل نهد به چه رو کند به چه سو رود به کجا رسد | |||||
زخدا طلب دل مقبلی به علی زجان متوسلی | |||||
که اگر رسد به علی دلی به علی قسم به خدا رسد | |||||
ازلی ولایت او بُوَد ابدی عنایت او بود | |||||
به کف کفایت او بود زخدا هر آنچه به ما رسد | |||||
به علی اگر بری التجا چه در این سرا چه در آن سرا | |||||
همه حاجت تو شود روا همه درد تو به دوا رسد | |||||
تو شهی و جمله گدای تو سر و جان من به فدای تو | |||||
چه شود زبرگ و نوای تو دل بینوا به نوا رسد | |||||
صغیر اصفهانی (غزل) | |||||
دوش رفتم به کوی باده فروش محفلی نغز دیدم و روشن چاکران ایستاده صف در صف پیر در صدر و می کشان گردش سینه بی کینه و درون صافی گوش بر چنگ و چشم بر ساغر به ادب پیش رفتم و گفتم عاشقم دردمند و حاجت من پیر خندان به طنز با من گفت تو کجا ما کجا که از شرمت گفتمش سوخت جانم آبی ده گفت خندان که هین پیاله بگیر جرعه ای در کشیدم و گشتم فارغ چون به هوش آمدم یکی دیدم چون به هوش آمدم یکی دیدم نا گهان در صوامع ملکوت که یکی هست و هیچ نیست جز او |
زآتش عشق دل بجوش و خروش میر آن بزم پیر باده فروش باده خواران نشسته دوش به دوش پاره ای مست و پاره ای مدهوش دل پر از گفتگوی و لب خاموش آرزوی دو کون در آغوش کای ترا دل قرار گاه سروش درد من بنگر و به درمان کوش ای ترا پیر عقل حلقه بگوش دختر رز نشسته برقع پوش آتش من فرو نشان از جوش ستدم گفت هان زیاده منوش از رنج عقل و زحمت هوش ما بقی را همه خطوط و نقوش ما بقی را همه خطوط و نقوش این حدیثم سروش گفت بگوش وحده لا اله الا هو |
||||
هاتف اصفهانی (ترجیع بند) | |||||
زطریق بندگی علی نه اگر بشر به خدا رسد | |||||
به چه دل نهد به چه رو کند به چه سو رود به کجا رسد | |||||
زخدا طلب دل مقبلی به علی زجان متوسلی | |||||
که اگر رسد به علی دلی به علی قسم به خدا رسد | |||||
به علی اگر بری التجا چه در این سرا چه در آن سرا | |||||
همه حاجت تو شود روا همه درد تو به دوا رسد | |||||
دو جهان رهین عنایتت | ره هر طریق هدایتت | ||||
همه را به جام ولایتت | زخدا هوار صلا رسد | ||||
علی علی علی علی مولا علی | |||||
تو شهی و جمله گدای تو | سر و جان من به فدای تو | ||||
چه شود زبرگ و نوای تو دل بینوا به نوا رسد | |||||
زطریق بندگی علی | نه اگر بشر به خدا رسد | ||||
به چه دل نهد به چه رو کند به چه سو رود به کجا رسد | |||||
علی علی علی علی | |||||
صغیر اصفهانی (غزل) | |||||
دکلمه: آذر پژوهش | |||||
بوی خوش تو هر که زباد صبا شنید از یار آشنا سخن آشنا شنید | |||||
خوش می کنم به بادهٔ مشکین مشام جان سّرِ خدا که عارف سالک به کس نگفت یارب کجاست محرمِ رازی که یک زمان ساقی بیا که عشق ندا می کند بلند یارب کجاست محرمِ رازی که یک زمان |
کز دلق پوش صومعه بوی ریا شنید درحیرتم که باده فروش از کجا شنید دل شرحِ آن دهد که چه دید و چها شنید آن کس که گفت قصهٔ ما هم زما شنید دل شرحِ آن دهد که چه دید و چها شنید |
||||
حافظ (غزل) | |||||
اگر از چهرهٔ دل بر کنم پوست رهایش گر کنم از قالب تن |
در او بینی همه عکس رخ دوست همه جان و همه عشق و همه اوست |
||||
پوراندخت صارمی (دو بیتی) | |||||