یک شاخه گل ۳۲۸
دکلمه: آذر پژوهش | |||||
گفتم که دلم هست به پیش تو گرو افشان هزار دل زهر حلقهٔ زلف |
دل باز ده آغاز مکن قصهٔ نو گفتا دل خود بجوی و بر دار و برو |
||||
بابا افضل کاشانی (رباعی) | |||||
گفتم همه مُلک حسن سرمایهٔ تُست گفتا غلطی زما نشان نتوان یافت |
خورشید فلک چو ذره در سایهٔ تُست از ما تو هر آنچه دیده ای مایهٔ تُست |
||||
بابا افضل کاشانی (رباعی) | |||||
ابیاتی که شنیدید رباعیاتی بود فلسفی و عرفانی از سراینده ای که بنام بابا افضل کاشانی معروف است بابا افضل کاشانی مهارتی تام در سرودن رباعی داشته است برخی بعضی از رباعیات وی را از آن خیام می پنداشته اند و بنام عمر خیام نیشابوری ضبط کرده اند بابا افضل از شاعران بلند پایهٔ قرن هفتم بوده و به عقیدهٔ برخی خالوی خواجه نصیرالدین طوسی | |||||
کم گوی و بجز مصلحت خویش مگوی گوش تو دو دادند و زبان تو یکی |
وز هر چه نپرسدت کسی پیش مگوی یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی |
||||
بابا افضل کاشانی (رباعی) | |||||
بر هر که حسد بری امیر تو شود تا بتوانی تو دستگیری می کن |
وز هر که فرو خوری اسیر تو شود کان دست گرفته دستگیر تو شود |
||||
بابا افضل کاشانی (رباعی) | |||||
ترانه: عهدیه | |||||
یک شب گر از راه مهر و وفا | قدم نهی ای گل به خانهٔ ما | ||||
روشن شود از فروغ رُخَت این بی فروغ آشیانهٔ ما | |||||
یک شب گر از راه مهر و وفا | قدم نهی ای گل به خانهٔ ما | ||||
روشن شود از فروغ رُخَت این بی فروغ آشیانهٔ ما | |||||
بیا تا باز آوای طرب خیزد همه شب از خلوت خاموشان | |||||
زنو گیرد ای رشک پری رنگ دگری این بزم قدح نوشان | |||||
زلب خندد ای گل خندان بشکفد لاله ها سنبل ها | |||||
نسیم افشاند به گیسویت عطر جان پروری بر گل ها | |||||
فرح بخشی همچون بهاران | چو اشک پاک چشمه ساران | ||||
نگاه آن چشمان مستت | چو می بخشد مستی به یاران | ||||
بجز عشق و شعر و سخنی در بزم جهان از همچو منی | دیگر چه حاصل | ||||
بجز عشق و شعر و سخنی در بزم طرب از همچو منی | ای قبلهٔ دل | ||||
تو در دیوان لم یزلی از کلک خدا شیوا غزلی | ی قبلهٔ دل | ||||
معین افشار (ترانه) | |||||
دکلمه: آذر پژوهش | |||||
یارب چه خوش است بی دهن خندیدن بنشین و سفر کن که به غایت نیکوست |
بی منت دیده اهل عالم دیدن بی زحمت پا گِرد جهان گردیدن |
||||
بابا افضل کاشانی (رباعی) | |||||