یک شاخه گل ۳۱۵
دکلمه: آذر پژوهش | |||||
روزگاری من و دل ساکن کویی عقل و دین باخته دیوانۀ رویی بودیم |
ودیم ساکن کوی بُت عربده جویی بودیم بستۀ سلسلۀ سلسله مویی بودیم |
||||
کس درآن سلسله غیرازمن ودل بند نبود یک گرفتارازاین جمله که هستند نبود |
|||||
عشق من شد سبب خوبی و رعنایی او بس که دادم همه جا شرح دلارایی او |
داد رسوایی من شهرت زیبایی او شهرپُرگشت زغوغای تماشایی او |
||||
حالیا عاشق سرگشته فراوان دارد کِی سَروبرگ من بی سروسامان دارد |
|||||
وحشی بافقی (ترکیبند شرح پریشان) |
|||||
دکلمه: آذر پژوهش | |||||
این اشعارکه ازشاهکارهای ادبی ایران است ازلحاظ روانی ، سادگی ، شیوایی وسوزوگیرایی کمترنظیردارد از وحشی بافقی سرایندۀ بنام قرن یازدهم است . همین مسمط است که نام وحشی را بلند آوازه کرده و درردیف شاعران بزرگش قرارداده و نامش را درصفحات زرین ادبیات ایران جاویدان ساخته است. | |||||
دکلمه: آذر پژوهش | |||||
گرچه ازخاطر وحشی هوس روی تو رفت وزدلش آرزوی قامت دلجوی تو رفت |
با دل پُر گله از ناخوشی خوی تو رفت شد دل آزرده و آزرده دل از کوی تو رفت |
||||
حاش الله که وفای تو فراموش کند سخن مصلحت آمیز کسان گوش کند |
|||||
وحشی بافقی (ترکیبند شرح پریشان) | |||||
شهیدی (ترانه) | |||||
مدتی درره عشق تو دویدیم بس است قدم از راه طلب بازکشیدیم بس است |
ره صد بادیه دَرد بُردیم بس است اول و آخِراین مرحله دیدیم بس است |
||||
بعد ازاین ما و سَرکوی دلارای دگر با غزالی به غزلخوانی وغوغای دگر |
|||||
گرچه ازخاطر وحشی هوس روی تو رفت وزدلش آرزوی قامت دلجوی تو رفت |
با دل پُر گله از ناخوشی خوی تو رفت
شد دل آزرده و آزرده دل از کوی تو رفت |
||||
حاش الله که وفای تو فراموش کند سخن مصلحت آمیز کسان گوش کند |
|||||
وحشی بافقی (ترکیبند شرح پریشان) |
|||||
دکلمه: آذر پژوهش | |||||
گَل چیست اگردل زغم آزاد نباشد |
ازگَل چه گشاید چو دلی شاد نباشد |
||||
وحشی بافقی (غزل) |