برگ سبز ۶۷
روشنك (دکلمه) | |||||
چشم بگشا كه جلوۀ دلدار این تماشا چو بنگری گویی |
به تجلی ست از در و دیوار لیس فی الدار غیره دیار |
||||
منسوب به عطار (قصیده) |
|||||
روشنك (دکلمه) |
|||||
تا به كوی تو به امید نیاز آمده ایم تشنگان ره شوقیم به امید نجات تا نسیمی زگلستان جمالت یابیم شاید ار مرحمتی اهلِ نظر فرمایند شاید ار مرحمتی اهلِ نظر فرمایند مرغ سان هر طرفی سیر كنان می بودیم |
شمعسان در رهت از سوز و گداز آمده ایم پیش سرچشمۀ حیوان به نیاز آمده ایم بلبل آسا همه ره نغمه نواز آمده ایم سوی ما كز ره بس دور و دراز آمده ایم سوی ما كز ره بس دور و دراز آمده ایم به هوای تو كنون از همه باز آمده ایم |
||||
مولوی (غزل) |
|||||
گلپایگانی (آواز) |
|||||
ما كیستیم؟ عاشق از جان گذشته ای در راه دوست دین و دل از دست داده ای محنت كشیده ای به غم و درد مبتلا دلداده ای به موی تو مشکل رسیده ای در پیش موج حادثه بر پا ستاده ای ما كیستیم؟ عاشق از جان گذشته ای |
با درد خو گرفته ز درمان گذشته ای هستی به باد رفتۀ از جان گذشته ای افتاده دردمندو ز درمان گذشته ای بیچاره ای زوصل تو آسان گذشته ای كشتی شكسته ای و زطوفان گذشته ای با درد خو گرفته زدرمان گذشته ای |
||||
سهیلی خوانساری (غزل) |
|||||
روشنك (دکلمه) |
|||||
زیبد كه زدرگاهت نومید نگردد باز |
آن كس كه به امیدی بر حاك درت افتد |
||||
عراقی(غزل) |
|||||
این هم برگ سبزی بود، تحفۀ درویش؛ علی نگهدار شما. |
|||||
|