یک شاخه گل ۲۸۴
آذر پژوهش (دکلمه) | |||||
خواهم ای دل محوِ دیدارت کنم
والهٔ آن ماه رخسارت کنم |
جلوه گاه رویِ دلدارت کنم
بستهٔ آن زلفِ طَرّارت کنم |
||||
در بلای او گرفتارت کن |
|||||
صفی علی شاه (مخمس) | |||||
ابیاتی که انشاد شد مکرر در برنامهٔ گلها و برگ سبز شنیده اید و می دانید از کیست سراینده یکی از اقطاب طریقت و از پیرانِ صافی ضمیر قرنِ گذشته یعنی قرنِ سیزدهم است زادگاهش اصفهان و تربتِ پاکش در تهران زیارتگهِ صاحبدلان است نامش حسن تخلصش صفی است و به صفی علیشاه مشهور. |
|||||
زنهار صفی هزار زنهار صفی
تا بتوانی دلی به دست آر صفی |
هر گز دل هیچ کس میازار صفی
سر رشته همین است نگهدار صفی |
||||
صفی علی شاه (رباعی) | |||||
اشعارش در عرفانِ عابدانه و عاشقان است گاه از نظرِ کیفیت و مضامین و مفاهیم عرفانی به سنایی و حافظ نزدیک می شود و گاه از حیث سادگی و روانیِ بیان در اقتفایِ سعدی است | |||||
ثابت ایمانی و آذر پژوهش (دکلمه) |
|||||
گفتم اندر قدمت این سر و این جانِ من است
گفتم آلوده صفی را زچه شد دامنِ دلق |
گفت هر جا سر و جانی است گروگانِ من است
گفت پاکی همه چون در خورِ دامانِ من است |
||||
صفی علی شاه (غزل) | |||||
آذر پژوهش (دکلمه) | |||||
برده عقل و هوشِ من دلبرِ قدح نوشی
دلبری کمان ابرو مهوشی مسلسل مو |
نازنین گل اندامی یاسمین بنا گوشی ریخته فرو گیسو پای تا به سر پوشی |
||||
صفی علیشاه (دو بیتی) | |||||
مرضیه (ترانه) | |||||
چه خوش سوزی ای عشق دل افروزی ای عشق به میدان هستی | |||||
تو پیروزی ای عشق |
|||||
اگر بی نشانی وگر لا مکانی تو چشم بینایی نگاه گویایی |
اساس وجودی بنای جهانی زمان عیش وغم زبان دلهایی |
||||
جهان از تو بر پا توازخودبپایی |
|||||
تو ذوق و شعر و هنر پردازی گهی همه کشفی گهی همه رازی چنان به تو شده ام آشنا ای عشق اگر بی نشانی وگر لا مکانی تو هستی که هست این بناهای هستی |
تو دنیای شور و سوز و سازی گهی همه شوقی گهی همه نازی که هستم از همه قیدی رها ای عشق اساسِ وجودی بنای جهانی تو دادی بدستِ فلک جامِ مستی |
||||
تو ساقی ازلی وجود لم یزلی تو ساقی ازلی وجود لم یزلی تو ساقی ازلی وجود لم یزلی |
|||||
معینی کرمانشاهی |
|||||
آذر پژوهش (دکلمه) |
|||||
تا بتوانی دلی به دست آر صفی |
سر رشته همین است نگهدار صفی |
||||
صفی علیشاه (رباعی) | |||||