یک شاخه گل ۲۸۱
آذر پژوهش (دکلامه) | |||||
خرد مست است و دل مست است و جان مست زحد بگذشت مستی های ذرات |
به سودایت روان نا توان مست فلک مست و زمین مست و زمان مست |
||||
قاسم انوار (غزل) | |||||
بگذار ره صومعه کان دور و دراز است از خرقه و زُنّار و زسجاده و تسبیح ای خسرو خوبان نظری کن زسر لطف |
بنشین به در میکده کاین خانهٔ راز است مقصود نیاز آمد و باقی همه ناز است قاسم زغم عشق تو در سوز و گداز است |
||||
قاسم انوار (غزل) | |||||
سرایندهٔ این ابیات که قاسم و گاه قاسمی تخلص می جسته از سادات آذربایجان و زادهٔ تبریز است و از عرفای بنام قرن نهم. | |||||
پرتو روی تو بر چهرهٔ مسکین افتاد | از صفای رخ تو قاسم انوار شدیم | ||||
قاسم انوار (غزل) |
|||||
قاسم انوار ارادتی خاص به حافظ داشته چنانکه در بسیاری از اشعارش لفاظ کلام حافظ گاه به معنی و ترکیب و گاه به صورت تضمین پیداست مصرع ای خسرو خوبان نظری کن زسر لطف متاثر از گفتهٔ حافظ است |
|||||
مرضیه (ترانه) | |||||
من مستم و مدهوشم | شبگرد قدح نوشم | از طایفهٔ بی خبرانم | دیوانهٔ با نام و نشانم |
||
من قصه نمی دانم | افسانه نمی خوانم | دُردی کشِ میخانهٔ عشقم | سر حلقهٔ صاحبنظرانم |
||
مرا می زجام وفا باید ای می فروشان | مرا خانه میخانه ها باید ای باده نوشان | ||||
من از آنچه رسوا کند نام عاشق نترسم از آن می که آتش زَنَد کام عاشق نترسم | |||||
بیا ای عشق افسونگر | فراموشم مکن دیگر | تویی روان من | شورِ جانِ من امیدِ من |
||
در جهانِ من به زندگانی | تویی که جاودانی | ||||
بیا ای عشق افسونگر | فراموشم مکن دیگر | تویی روان من | شورِ جانِ من امیدِ من | ||
در جهانِ من به زندگانی | تویی که جاودانی | ||||
مرا می زجام وفا باید ای می فروشان | مرا خانه میخانه ها باید ای باده نوشان | ||||
من از آنچه رسوا کند نام عاشق نترسم از آن می که آتش زَنَد کام عاشق نترسم |
|||||
من مستم و مدهوشم | شبگرد قدح نوشم | از طایفهٔ بی خبرانم | دیوانهٔ با نام و نشانم | ||
معینی کرمانشاهی (ترانه) | |||||
آذر پژوهش (دکلامه) | |||||
جگر گرم است و دل گرم است و آه آتشین دارم منال ای قاسم مسکین زدرد و عاشقی چندین |
رهایی نیست جانم را که عشقی در کمین دارم که من از ناز در رقصم که یار نازنین دارم |
||||
قاسم انوار (غزل) | |||||