یک شاخه گل ۲۷۱
یک شاخه گل برنامهٔ شمارهٔ ۲۷۱ | |||||
دکلمه: آذر پژوهش | |||||
ای باد بامدادی خوش میروی بشادی تا من درین سرایم این در ندیده بودم خواهم که بامدادان بیرون روی به صحرا تا من درین سرایم این در ندیده بودم |
پیوند روح کردی پیغام دوست دادی کامروز پیش چشمم در بوستان گشادی تا بوستان بریزد گلهای بامدادی کامروز پیش چشمم در بوستان گشادی |
||||
سعدی (غزل) | |||||
ترانه: مرضیه | |||||
نرگسِ مستی ابرو پیوستی |
به رویت همچوماه دو چشمانت سیاه |
چشم بدت دور رشگِ رخِ حور |
|||
آفتِ جانی خبر دارت کنم باشه تا روزی گرفتارت کنم آفتِ جانی خبر دارت کنم باشه تا روزی گرفتارت کنم بلبلِ زارِ خسته دل به کسی نبسته بلبلِ زارِ خسته دل به کسی نبسته ای دو صد بنده گرفتار کمند مویت |
آفتِ جانی خبر دارت کنم باشه تا روزی گرفتارت کنم آفتِ جانی خبر دارت کنم باشه تا روزی گرفتارت کنم مرغِ قفس شکسته از کمندِ خلق جسته مرغِ قفس شکسته از کمندِ خلق جسته عاشق آنست که پا می نکشد از کویت |
||||
عاشق آنست که پا می نکشد از کویت | |||||
ای دو صد بنده گرفتار کمند مویت | عاشق آنست که پا می نکشد از کویت | ||||
عاشق آنست که پا می نکشد از کویت | |||||
بلبلِ زارِ خسته دل مرغِ قفس شکسته |
به کسی نبسته از کمندِ خلق جسته |
||||
از کمندِ خلق جسته | |||||
شیدا (ترانه) | |||||
دکلمه: آذر پژوهش | |||||
جمالت آفتاب هر نظر باد همای زلف شاهین شهپرت را جمالت آفتاب هر نظر باد همای زلف شاهین شهپرت را همای زلف شاهین شهپرت را دلی کاو عاشق رویت نباشد |
زخوبی روی خوبت خوب تر باد دل شاهان عالم زیر پر باد زخوبی روی خوبت خوب تر باد دل شاهان عالم زیر پر باد دل شاهان عالم زیر پر باد همیشه غرقه در خون جگر باد |
||||
حافظ (غزل) | |||||
ترانه: پوران | |||||
ای زلف سر کجت مویت برای بستن دلها رسن رسن گیسو فشانده بر سر دوش و نهان شدی دانی ذکات حسن و ندانی به کی دهی لطف و احسان به من به من ما غیر تو اندر دو جهان یار نداریم بی روی تو با خلق جهان کار نداریم توئی حبیب من یار ای زلف سر کجت مویت برای بستن دلها رسن رسن گیسو فشانده بر سر دوش و نهان شده هر دم رمیده ای چو یکی کبک و بی تو من دانی ذکات حسن و ندانی به کی دهی لطف و احسان به من به من |
همه چین چین شکن شکن همه دلها رسن رسن چون یاس نو رسی گل خندان به زیر وپر هر سو دوان دوان به وفایت چمن چمن من مستحقم ای شه خوبان به من به من خوش و شادان به من به من جانم یار نداریم جانم کار نداریمحبیب کار نداریم توئی طبیب من یار همه چین چین شکن شکن همه دلها رسن رسن چون یاس نو رسی گل خندان به زیر وپر هر سو دوان دوان به وفایت چمن چمن من مستحقم ای شه خوبان به من به من خوش و شادان به من به من |
||||
شیدا (ترانه) | |||||
دکلمه: آذر پژوهش | |||||
به از تو مادر گیتی به عمر خود فرزند دو روزه باقی عمرم فدای جان تو باد |
نیاورد که همین است حد زیبایی اگر بکاهی و بر عمر خود بیافزایی |
||||
سعدی (غزل) | |||||
ترانه: الهه | |||||
عشق تو آتش جانا |
عشق تو آتش جانا |
زد بر دل من | بر باد غم داد عشقت آب و گل من | ||
روی تو چون دید و دل بهتر زلیلا وصل تو مشکل مشکل کش نیست آسان دارد نشان زلفت شبهای بی فروغم عشق تو آتش جانا زد بر دل من زدست محبوب ندانم چون کنم |
شد بسته زنجیر دام مجنون دل من یارب کن آسان آسان این مشکل من تا پای بند عشقت باشد سلاسل من یارب کن آسان آسان این مشکل من وز هجر رویش بدل جیحون کنم |
||||
یارم که شمع محفل است دیدن رویش مشکل است با دیگری پیمان کند سرو منش پا در گل است |
|||||
یار من دلدار من کمتر تو جفا کن |
رحمی آخر تو بما کن |
||||
رفتم بر آن ماهرو | کردم سخنها گفت وگو | نکته به نکته مو بمو | |||
ای نگار ماه من کمتر تو جفا کن | رحمی آخر تو بما کن | ||||
شیدا (ترانه) | |||||
دکلمه: آذر پژوهش | |||||
ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو جلوه گاه طایراقبال باشد هر کجا |
زینت تاج و نگین از گوهر والای تو سایه اندازد همای چتر گردون سای تو |
||||
حافظ (دو بیتی) | |||||
ترانه: مرضیه | |||||
زفرودین شد شکفته چمن | گل نو شد زیبِ دشت و دمن | ||||
کجایی ای نازنین گل من | |||||
بهار آمده با گل و سنبل دل بلبل نازک است ای گل بهار از گل سایبان دارد خوش آن کس گو یاری جوان دارد دلم گشت از چرخ بوقلمون |
زبیداد گل نعره زد بلبل دل او را از جفا مشکن دریغا کز پی خزان دارد بتی تازه با شراب کهن چوجام می لب بلب از خون |
||||
غم عشقت شد بر غمم افزون | |||||
شد از ستمت مجنون دل من |
زدست غمت محزون دل من |
غرق خون دل من لاله گون دل من |
|||
نگارا رحمی نما به چشم ترم اگر بردم جان از غم دوران عزیز دلم بُت چِگِلم آبروی چمن |
که من از زلفت بتا شکسته ترم زدرد فراق تو جان نبرم بهار مرا خزان منما نازنین گل من |
||||
ملک الشعرا بهار (ترانه) | |||||
دکلمه: آذر پژوهش | |||||
چشم که بر تو افکنم چشم حسود میکنم دامن خیمه بر فکن دشمن و دوست گو ببین |
شکر خدا که باز شد دیدهٔ بخت روشنم کاین همه لطف می کند دوست به رغم دشمنم |
||||
سعدی (غزل) | |||||
ترانه: عبدالوهاب شهیدی | |||||
گوشهٔ چشمی بما کن شمع سحر گه چون فشاند ای لب نوشین تو صد چشمهٔ بقا یا مده ای راحت جان وعده ای مرا |
درد اسیران دوا کن قطرهٔ اشکی یاد ما کن ساز طرب ساز و شبی از درم درا یا وفا کن |
||||
رهی معیری (ترانه) | |||||
ترانه: پوران | |||||
داغ حسرت جان گداز است نالهٔ آتشین سر کن ای دل جانم آمد بر لب ای گل چارهٔ عاشق بی نوا کن آنکه بود فتنهٔ رویت منم منم |
چارهٔ ما سوز و ساز است وز جدایی چونی شکوه ها کن از نگاهی امشب ای گل دین و دل و جان و جهانم توئی توئی وآنکه بود شادی جانم توئی توئی |
||||
رهی معیری (ترانه) | |||||
ترانه: عبدالوهاب شهیدی | |||||
رحمتی بر خسته جانی مبتلا کن | چون بروید در بهاران لاله ای یاد ما کن | ||||
رهی معیری (ترانه) | |||||
دکلمه: آذر پژوهش | |||||
هر که سودای تو دارد چه غم از سود و زیانش آن ره وصل تو پوید که نباشد سر خویشش |
نگران تو چه اندیشه زبیم دگرانش* وآن سر عشق تو دارد که ندارد غم جانش |
||||
سعدی (عزل) | |||||