یک شاخه گل ۳۵۵
دکلمه: آذر پژوهش | |||||
نو بهاران را اگر میخانه ها در پرده نیست دارد از شبنم بهار آیینه اش در پیش روی |
از کدامین باده رنگین می کند رخسار گل بسکه رفت از دیدن رخسار او از کار گل |
||||
(شاعر ناشناس) | |||||
جدا از روی آن شمع شب افروز به عیدی بوسه ای بخشای ما را |
خداوندا چه شبها میکنم روز که هر روز تو بادا عید نو روز |
||||
عاشق اصفھانی (غزل) | |||||
ترانه: پوران | |||||
آورد پیام از سوی گل باد نو بهاری | کز شراب گلگون بایدت کام دل بر آری | ||||
لب گل بخنده وا شد | که صبا به دل نوازی | زدلش گره گشا شد | |||
پای هر گلی بلبلی نالهٔ حزین دارد | بهر دلفریبی چنان ناله ای چنین دارد | ||||
بیا که بوسم جای گل رخ تو نازنین را | بیا که نوشم از لبت شراب آتشین را | ||||
با وصلت جان | وفا ندارد بی رویت گل | صفا ندارد | |||
شور مستی بخشد خندهٔ دلربایت | باده را کی باشد گرمی بوسه هایت | ||||
دیده من رخ زیبایت جان دهد به تمنایت | گر به گلگشت چمن آیی گل فشانم به سراپایت | ||||
دیده من رخ زیبایت جان دهد به تمنایت | گر به گلگشت چمن آیی گل فشانم به سراپایت | ||||
رهی معیری (ترانه) | |||||
دکلمه: آذر پژوهش | |||||
|
|
||||
وقت آن است که مردم ره صحرا گیرند خواب در عهد تو بر چشم من آید هیهات |
خاصه اکنون که بهار آمد و فروردین است عاشقی کار سری نیست که بر بالین است |
||||
حافظ (غزل) | |||||
ترانه: مرضیه | |||||
بلبل شوریده چو دلداده گل بر دل ما داغ تمنای تو فرصت مستی بکس نمی گذارد دامن آن نازنین رها نسازد عشق تو با آینه اگر گذارد عشق من لاله رو اگر گذاری |
نقد روان داده به سودای گل بر دل او داغ تمنای گل دیدهٔ مست نگار اگر گذارد کشمکش روزگار اگر گذارد بردل تو آه من اگر گذارد تاج محبت تو را بسر گذارد |
||||
رهی معیری (ترانه) | |||||
دکلمه: آذر پژوهش | |||||
آئید به باغ و سبز پوشان نگرید گل خنده زنان به بلبلان می گوید |
هر گوشه دکان گلفروشان نگرید خاموش شوید و در خموشان نگرید |
||||
مولوی (غزل) | |||||
ترانه: الهه | |||||
بوی گل آید از نسیم کویت چون شود جلوه گر شاهد گل دفترم بُوَد سودای دل کو قدح که نوشم پای گل بی سبوی می روز و شب مدهوشم جلوهٔ روی دل فریبت بهار جان پرور من گلبن مراد من تویی تویی نگارا |
دل به رقص آید همچو تار مویت ناله ها خیزد از نای بلبل ساقیا بده مینای می در گلشن چهرهٔ تو بوسم جای گل ماه من کز شراب نوشین لبت پیاله نوشم گرمی آتشین نگاهت مِی من و ساغر من دوری از من مکن مکن خدا را |
||||
همچو گل می سوزم | همچو نی می نالم | بی تو یارا | |||
موج غم جلوه گر از نگاهم | چارهٔ درد خود از تو خواهم |
||||
رهی معیری (ترانه) | |||||
دکلمه: آذر پژوهش | |||||
امروز روز شادی و امسال سال گل دامن گشاده جانب بستان و سوی باغ |
نیکوست حال ما که نکو باد حال گل گشتند حوریان همه همچون خیال گل |
||||
مولوی (غزل) | |||||
ترانه: پوران | |||||
عقرب زلفِ کجت با قمر قرینه کیه کیه در میزنه من دلم میلرزه ای پری بیا در کنارِ ما جانِ خسته را مرنجان نرگسِ مستِ تو وبختِ من خرابه کیه کیه در میزنه من دلم میلرزه ای پری بیا در کنارِ ما جانِ خسته را مرنجان |
تا قمر در عقربه کارِ ما چنینه در و با لنگر میزنه من دلم میلرزه از برم مرو خصمِ جان مشو تا فدای توکنم جان بختِ من از تو و چشمِ تو از شرابه درو با لنگر میزنه من دلم میلرزه از برم مرو خصمِ جان مشو تا فدای توکنم جان |
||||
شیدا (ترانه) | |||||
دکلمه: آذر پژوهش | |||||
گلها چو به باغ جلوه را ساز کنند چون دیده بدیدار جهان باز کنند |
در غنچه نخست هفته ای ناز کنند از شرم رخت ریختن آغاز کنند |
||||
انوری ابیوردی (غزل) | |||||
ترانه: سیما بینا | |||||
باز بنفشه بناز تاب زگیسو گشود شد زمین و زمان مست جهان وجود |
ابر فشاند گهر مرغ سراید سرود بلبل نوا خوان و مست خفته در آغوش گل |
||||
باد صبا پاره کرد برگ گنه پوش گل | |||||
روز مستی شد وشادمانی همچو زیبایی گل عذاران |
گویم از این سخن تا بدانی بگذر از روزگار جوانی |
||||
خیز که تا مست مست سر به صحرا زنیم دست به ساغر بریم لب به مینا زنیم |
چون گهر از صفا دل بد ریا زنیم وین زلف گیسوی خود تاب وگره بر گشا |
||||
خیز و چو پروانه ها روز مستی شد وشادمانی همچو زیبایی گل عذاران |
نرم و سبک پر گشا گویم از این سخن تا بدانی بگذر از روزگار جوانی |
||||
رفت از گل بشاخه های نوای باد صبا جام لاله ها شد پر از بادهٔ جوانی |
یک جهان صفا دارد دنیا همچون رؤیا گل به چهره دارد همه رنگ زندگانی |
||||
به چمن بدمد | به هوا زصبا | دم از بوی شادمانی | |||
بهادر یگانه (ترانه) | |||||