برگ سبز ۵۲
گوینده: روشنک | |||||
چشم بگشا كه جلوهٔ دلدار این تماشا چو بنگری گویی |
به تجلی است از در و دیوار لیس فیالدار غیرهُ دیّار |
||||
منسوب به عطار (قصیده) | |||||
گوینده: سلطانی | |||||
این فصل بهار نیست فصل دگر است هر چند كه شاخهها همه رقصاناند |
مخموری هر شاخ ز وصلی دگر است جنبیدن هر شاخ ز وصلی دگر است |
||||
مولانا (رباعی) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
در مذهب عاشقان قراری دگر است هر علم كه در مدرسه حاصل گردد |
این بادهٔ ناب را خُماری دگر است كاری دگر است و عشق كاری دگر است |
||||
نزاری قهستانی (رباعی) | |||||
گوینده: سلطانی | |||||
آن لحظه كه شیوههات مستانه شود زنجیر دو زلف تو چو ظاهر گردد |
از لطف تو سنگ خاره جانانه شود لقمان حكیم نیز دیوانه شود |
||||
مولانا (رباعی) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
فصاد به قصد آن كه بردارد خون | شد تیز كه نشتری زند بر مجنون | ||||
گوینده: سلطانی | |||||
مجنون بگریست گفت از آن میترسم | كاید به دل خود غم لیلی بیرون | ||||
شیخ بهایی (رباعی) | |||||
آواز: قوامی | |||||
سپاس و شكر یزدان را كه یار غمگسار آمد گل بختم به پیروزی شكفت از باد نوروزی بهار آمد بهار آمد كه عالم بوی جان گیرد ز جام عشق یك قطره نصیب خاك عالم شد ازآن میخانهٔ باقی كه باشد شاهد و ساقی |
نگار سرو رفتارم به شادی در كنار آمد به بوی آن كه دلدارم چو شاخ گل به بار آمد بنال ای بلبل عاشق كه یار گلعذار آمد از آن ذرات موجودات مست و بیقرار آمد شرابی خوردهام جانا كه عقلم بیقرار آمد |
||||
مولانا (غزل) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
زیبد كه ز درگاهت نومید نگردد باز | آنكس كه به امیدی بر خاك درت افتد | ||||
عراقی (غزل) | |||||
این هم برگ سبزی بود تحفهٔ درویش، علی نگهدار شما. | |||||