برگ سبز ۴۸
گوینده: روشنک | |||||
چشم بگشا كه جلوهٔ دلدار | به تجلی است از در و دیوار | ||||
این تماشا چو بنگری گویی | لیس فیالدار غیرهُ دیار | ||||
منسوب به عطار (قصیده) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
چنان سرمست و حیرانم من امشب ز ذوق قول مطرب در سماعم دلا زینسان كه مییابی خرابم گهی شمع و گهی پروانهام من گهی با ظلمت كفرم من امروز همان آتش كه در حلاج افتاد زمن چشم ادب امشب مدارید به نور شمس بر اوج فلكها |
كه خود را هم نمیدانم من امشب تو پنداری كه رقصانم من امشب یقین میدان كه زینسانم من امشب گهی جان گاه جانانم من امشب گهی با نور ایمانم من امشب همان افتاده در جانم من امشب که بس مجنون و حیرانم من امشب بسان مه فروزانم من امشب |
||||
مشرقی تبریزی (غزل) | |||||
آواز: قوامی | |||||
در سینهام هنوز دل مضطری بجاست خشك ای درخت عشق نگردی به روزگار |
برقی هنوز در دل خاكستری بجاست تا قلب خون فشانی و چشم تری بجاست |
||||
نظام وفا (غزل) | |||||
یك شبی آتش در نیستانی فتاد شعله تا مشغول كار خویش شد نی به آتش گفت كاین آشوب چیست گفت آتش بیسبب نفروختم چون كه میگفت هی نیم با صد نمود با چنین دعوی چرا ای كم عیار |
سوخت چون عشقی كه بر جانی فتاد هر نئی شمع مزار خویش شد مر تو را زین سوختم مطلوب چیست دعوی بیمعنیات را سوختم همچنان در بند خود بودی كه بود برگ خود میساختی هر نو بهار |
||||
مجذوب تبریزی (مثنوی) |
|||||
گوینده: روشنک | |||||
زیبد كه ز درگاهت نومید نگردد باز | آن كس كه به امیدی بر خاك درت افتد | ||||
عراقی (غزل) | |||||
این هم برگ سبزی بود تحفهٔ درویش، علی نگهدار شما. | |||||