یک شاخه گل ۲۱۳
دکلمه: آذر پژوهش | |||||
یاد دارم كه شبی در كاروانی همه شب رفته بودم و سحر در كنار بیشه ای خفته شوریده ای كه در آن سفر همراه ما بود نعره ای بر آورد و راه بیابان گرفت و یك نفس آرام نیافت چون روز شد گفتمش آن چه حالت بود گفت بلبلان را دیدم كه به نالش در آمده بودند از درخت و كبكان از كوه و غُوكان در آب و بهایم از بیشه اندیشه كردم مروت نباشد همه در تسبیح و من به غفلت خفته | |||||
دوش مرغی به صبح می نالید یكی از دوستان مخلص را گفت باور نداشتم كه ترا گفتم این شرط آدمیت نیست |
عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش مگر آواز من رسید به گوش بانگ مرغی چنین كند مدهوش مرغ تسبیح گوی و من خاموش |
||||
سعدی (گلستان) | |||||
در سلسلهٔ عشق كه بگسیختنی نیست در سایهٔ زلف تو نهد دام بلا را ما سر به كفِ خویش نهادیم در این كوی مردانه گوارا و بجان نوش كن ای دل |
غیر از دل سودا زده آویختنی نیست هر فتنه كه از چشم تو انگیختنی نیست از بخت سیه تیغ تو آمیختنی نیست این جام بلا را كه زكف ریختنی نیست |
||||
حبیب خراسانی (غزل) | |||||
آواز: اکبر گلپایگانی | |||||
به هر كجا گذری كوی عاشقانهٔ ماست هر آنچه می نگرم آفتاب طلعت اوست مرا نگار طلب می كند به خانهٔ خویش |
حدیث مسجد و دیر و حرم بهانهٔ ماست هر آنچه می شنوی نغمهٔ ترانهٔ ماست عجب مداركه رضوان بر آستانهٔ ماست |
||||
دکلمه: آذر پژوهش | |||||
نشان خانه گرفتم زیار و گفت به لطف | دل شكستهٔ عاشق همیشه خانهٔ ماست | ||||
آواز: اکبر گلپایگانی | |||||
نشان خانه گرفتم زیار و گفت به لطف نشان خانه گرفتم زیار و گفت به لطف به هر كجا گذری كوی عاشقانهٔ ماست |
دل شكستهٔ عاشق همیشه خانهٔ ماست دل شكستهٔ عاشق همیشه خانهٔ ماست حدیث مسجد و دِیر و حرم بهانهٔ ماست |
||||
رازی (غزل) | |||||
پیوسته دلت شاد و لبت خندان باد | |||||