یک شاخه گل ۲۱۲
یک شاخه گل برنامه شماره ۲۱۲ | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
صبح است و صبا مشك فشان می گذرد بر خیز چه خسبی كه جهان می گذرد |
در یاب كه از كوی فلان می گذرد بوئی بستان كه كاروان می گذرد |
||||
مولانا (رباعی) | |||||
من عاشقی از كمال تو آموزم در پردهٔ دل خیال تو رقص كند |
بی تو غزل از جمال تو آموزم من رقص خوش از خیال تو آموزم |
||||
مولانا (رباعی) | |||||
گر خوب نیم خوب پرستم باری گر نیستم از اهل مناجات رواست |
ور باده نیم باده پرستم باری از اهل خرابات تو هستم باری |
||||
مولانا (رباعی) | |||||
آواز: اکبر گلپایگانی | |||||
تا بدامان تو ما دست توّلا زده ایم تا نهادیم به كوی تو صنم روی نیاز در خور مستی ما رَطل و خُم و ساغر نیست نشوی غافل از اندیشهٔ شیدائی ما جای دیوانه چو در شهر ندادند هما |
به توّلای تو بر هر دو جهان پا زده ایم پشت پا بر حَرَم و دِیر و كلیسا زده ایم ما از آن باده كشانیم كه دریا زده ایم گر چه زنجیر به پای دل شیدا زده ایم من و دل چند گهی خیمه به صحرا زده ایم |
||||
همای شیرازی (غزل) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
عشقت به دلم در آمد و شاد برفت گفتم به تكلف دو سه روزی بنشین |
باز آمد و رخت ناز بنهاد و برفت بنشست و كنون رفتنش از یاد برفت |
||||
مولانا (رباعی) | |||||
پیوسته دلت شاد و لبت خندان باد | |||||