یک شاخه گل ۲۱۰
یک شاخه گل برنامهٔ شمارهٔ۲۱۰ | |||||
دکلمه: روشنك | |||||
از دیده نهفته ماهم امشب بر سوزش دل زآتش هجر چشمم به مهی فتاده امروز |
خون می چكد از نگاهم امشب ای شمع توئی گواهم امشب كز چشم فتاده ماهم امشب |
||||
صباحی بیدگلی (غزل) | |||||
امشب چو لاله داغ تو بر جان نهاده ایم یا كُشتن است كیفر ما یا كه سوختن زآن شب كه مُهر كرد لبت نامهٔ مراد نیكوست رنجِ ما و نكو تر فغان ما صبح امید ما دل سنگ تو شام كرد |
دیوانه وار سر به بیابان نهاده ایم زیرا چراغ در ره طوفان نهاده ایم هستی خویش بر سر پیمان نهاده ایم زیرا كه دل به مهر نكویان نهاده ایم بیهوده نیست سر به گریبان نهاده ایم |
||||
عماد خراسانی (غزل) | |||||
آواز: اکبر گلپایگانی | |||||
نخوانده درسِ محبت كجا خبر دارد حدیث عشق نگردد كهن كه سال به سال به عشق كوی تو دم میزدم كه پیرِ خِرَد مطاع زهد كساد است گو به زاهد شهر نخوانده درسِ محبت كجا خبر دارد |
كه عاشق از می و مستی چه در نظر دارد بهارِ حُسنِ تو گل های تازه تر دارد شنید و گفت از این ره مرو خطر دارد دكان گشاید اگر مایهٔ دگر دارد كه عاشق از می و مستی چه در نظر دارد |
||||
صادق سرمد (غزل) | |||||
دکلمه: روشنك | |||||
او را به رنگ و بوی نگویم نظیر نیست ما را نسیم كوی تو از خاك بر گرفت غافل مشو زعمر كه ساكن نمی شود روی نكو به طینت صافی نمی رسد غافل مشو زعمر كه ساكن نمی شود روی نكو به طینت صافی نمی رسد |
گلبن نظیر اوست ولی دلپذیر نیست خاشاك را بغیر صبا دستگیر نیست سیل عِنان گسسته اقامت پذیر نیست گل را صفای شبنم روشن ضمیر نیست سیل عنان گسسته اقامت پذیر نیست گل را صفای شبنم روشن ضمیر نیست |
||||
رهی معیری (غزل) | |||||
دیشب به من آن گل زطرب می خندید می گفتمش از گریهٔ من داری خوش |
در گریهٔ من شب همه شب می خندید می گفت نه و به زیر لب می خندید |
||||
صباحی بیدگلی (رباعی) | |||||