یک شاخه گل ۲۰۲
یک شاخه گل برنامهٔ شمارهٔ ۲۰۲ | |||||
دکلام: نورالدین ثابت ایمانی | |||||
یارب دردی كه ناله آغاز كنم چشمی كه بسوی خویش چون باز كنم تا ما روش زمانه آموخته ایم تا مشعل زندگی بر افروخته ایم |
شوری كه سرود شوق را ساز كنم آن گمشده را زدور آواز كنم با چشم گشاده و لب دوخته ایم چون شمع به بزم دیگران سوخته ایم |
||||
استاد خلیلی افغانی (مثنوی) | |||||
كسانی كه با شعر و ادب سرو كار دارند و شیفتهٔ آثار دلاویزند با نام استاد خلیلی و ترانه های شور انگیز او آشنائی دارند زیرا از دیر باز قطعات و غزل های گرم و آتشین وی در سینهٔ صاحب نظران نقش بسته و بر خاطر اهل دل نشسته است خلیلی از مردان فاضل و شعرای عالی قدر كشور دوست و همسایهٔ عزیز ما افغانستان است و در دانشگاه كابل سمت استادی دارد ظرافت طبع و طراوت سخن وی را از این ترانه های جانسوز می توان در یافت | |||||
ای مرغ نوای زندگی ساز مكن غمهای زمانه را به ما یاد مده |
وی باد سحر پرده شب باز مكن ای مرغ در این غمكده آواز مكن |
||||
استاد خلیلی افغانی (دو بیتی) | |||||
ای چشمهٔ خوش چه جانفزا می آیی مانند سرشك من نهان از مردم |
پیغام كه داری زكجا می آیی آهسته و نرم و بی صدا می آیی |
||||
استاد خلیلی افغانی (دو بیتی) | |||||
كلام وی درعین سادگی و روانی از رقت و نازك خیالی لبریز و از فصاحت و انسجام برخوردار است اشعاری كه به سمع می رسد زادهٔ طبع حساس و ذوق لطیف این نغمه پرداز بلند آوازهٔ كشور افغانستان است | |||||
كام دلم زگریه میسر نمی شود لبخند زندگی است همین یك دو روز عمر |
این قطره های خون شده گوهر نمی شود صد شكر كاین دو روز مكرر نمی شود |
||||
استاد خلیلی افغانی (دو بیتی) | |||||
محمودی خوانساری (آواز) | |||||
تا سر به پای آن بت رعنا گذاشتیم شب رفت و ناله های دلم ناشنیده ماند بر آستان اهل نظر جا گرفته ایم جز خار خار عشق كه در دل خلیده است در وصف آن غزال غزلهای آبدار |
پا بر فراز طارم اعلی گداشتیم این آرزو به وعدهٔ فردا گذاشتیم تا دست رد به سینهٔ دنیا گذاشتیم هر گل كه داشت خار تمنا گذاشتیم مجنون صفت به سینهٔ صحرا گذاشتیم |
||||
استاد خلیلی افغانی (غزل) | |||||
دکلام: نورالدین ثابت ایمانی | |||||
داغم زمرگ عشق كه در روزگار ما | یك چشم در مصیبت وی تر نمی شود | ||||
آواز: محمودی خوانساری | |||||
بیا ساقی ای مونسِ جان بیا شب آمد به پایان شراب تو كو بده می كه ما را به ما ره دهد بده می كه یاد جوانی كند |
غزل خوان و مست و گل افشان بیا سپیده در می آفه تاب تو كو دل روشن و جان آگه دهد در این شام غم شادمانی كند |
||||
استاد خلیلی افغانی (مثنوی) | |||||
دکلام: نورالدین ثابت ایمانی | |||||
تا بر لب من آه شرر باری هست درهای امید را اگر بر بستند |
بر نای شكستهٔ دلم تاری هست تا مرگ بُود رخنهٔ دیواری هست |
||||
استاد خلیلی افغانی (دو بیتی) | |||||