برگ سبز ۳۹
گوینده: روشنک | |||||
چشم بگشا که جلوه دلدار این تماشا چوبنگری گویی |
به تجلی است از درودیوار لیس فی الدارغیره دیار |
||||
منسوب به عطار (قصیده) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست نه به زرق آمده ام تا به ملامت بروم |
طاقت بارفراق این همه ایامم نیست بندگی ورزم اگرعزت و اکرامم نیست |
||||
سعدی (غزل) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست نه به زرق آمده ام تا به ملامت بروم دوستت دارم اگرلطف کنی یا نکنی |
طاقت بارفراق این همه ایامم نیست بندگی ورزم اگرعزت و اکرامم نیست به دوچشم توکه چشم ازتوبه انعامم نیست |
||||
سعدی (غزل) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
فارغ ازذکرتوعضوی چه حکایت باشد سراپای توای دوست که ازدوستیت سعدیا نامتناسب حَیَوانی باشد |
سرمویی به غلط درهمه اندامم نیست خبرازدشمن و اندیشه زدشنامم نیست که بگوید که دلم هست و دلارامم نیست |
||||
سعدی (غزل) | |||||
آواز: فاخته ای | |||||
ما ذره ای مِهرجمالت سزای ماست تا کوی توست سجده گه ما به راستی با آنکه هست دیده عشاق ناظرم ازخستگان با دیده شوق رخ مهتاب |
پیوسته درهوای توبودن هوای ماست قبله نمای اهل ارادت سرای ماست پیوسته دَرد هجربرتو نوای ماست ازسَرکشی اگرنه مرادت سَرای ماست |
||||
شاعر ناشناس (غزل) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
دوستت دارم اگرهم لطف کنی یا نکنی | به دوچشم توکه چشم ازتو به انعامم نیست | ||||
سعدی (غزل) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
زیبد که زدرگاهت نومید نگردد باز | آن کس که به امیدی برخاک دَرت افتد | ||||
عراقی(غزل) | |||||
این هم برگ سبزی بود تحفه درویش. علی نگهدار شما. | |||||