یک شاخه گل ۱۸۲
روشنك (دکلمه | |||||
ای سایه او زمن چه خواهی بر خاطر خسته ام ببخشای |
دست از منِ رنج دیده بردار بگذار مرا به خویش بگذار |
||||
سیمین بهبهانی (غزل) |
|||||
هر جا نگرم به پیش چشمم وانگه بنظر در آن سیاهی |
آن چشم چو شب سیه آید آن چهره همچو ماه آید |
||||
سیمین بهبهانی (غزل) | |||||
یك شب بر جمع نكته سنجان غم آمد و در دلم در آویخت |
جانم به نگاهی آشنا شد شادی زروان من جدا شد |
||||
سیمین بهبهانی (غزل) | |||||
دانی كه چه نغز و دلپذیر است یك روز دل من آنچنان بود |
آن دم كه سه تار نغمه می زد یعنی كه هزار نغمه می زد |
||||
سیمین بهبهانی (غزل) | |||||
یكباره چه شد دلم فرو ریخت گفتی كه ستاره نغمه پرداز |
از دیدن آن دو نرگس مست بر خاك بر افتاد و بشكست |
||||
سیمین بهبهانی (غزل) | |||||
سراینده این ابیات شاعری است معاصر و به نام سیمین بهبهانی مشهور، سیمین را عقیده براین است كه شعر سخن دل است و میگوید من هرگز جز به آهنگ دل جواب نگفته ام و بر آن سرم كه مضمون و مفهوم شعر چه در ساغر نظم عروضی و چه در قالب نو باید تازه و ابتكاری باشد سیمین از سخنواران بزرگ متقدم حافظ و سعدی را دوست میدارد و از معاصرین بهار و پروین اعتصامی را میپسندد و میگوید از آن جهت به این دو سراینده معاصر علاقه مندم كه اندیشه و توانائی آن داشته اند از دل دیگران نیز سخن گویند. دل من كه منشا؛ شعر من است از دل دیگران جدا نیست ، با دل درد آشنای خود به وصف و رنج و درد دیگران میپردازم و از آرامشان سخن میگویم. |
|||||
نانان و مرضیه (ترانه) |
|||||
بوی جوی مولیان آید همی ریگ آموی و درشتی های او آب جیحون از نشاط روی دوست ای بخارا، ای بخارا میر زی تو میر زی تو میر ماه است و بخارا آسمان میر سرو است و بخارا بوستان بوی جوی مولیان،یاد یار مهربان |
یادیار مهربان آید همی زیر پایم پرنیان آید همی خنگ ما را تا میان آید همی آید همی شاد باش و دیر زی شاد مان آید همی و بنان : شاد مان آید همی ماه سوی آسمان آید همی سرو سوی بوستان آید همی بوی جوی مولیان،یاد یار مهربان،آید همی |
||||
بوی جوی مولیان ، یاد یار مهربان ، آید همی |
|||||
رودکی | |||||
پیوسته دلت شاد و لبت خندان باد . |
|||||