یک شاخه گل ۱۸۱


یک شاخه گل برنامهٔ شمارهٔ ۱۸۱

دکلمه: روشنک
	عشقش آمد دامن جانم گرفت عشوهٔ فرسوده چشم كافرش عشقش آمد دامن جانم گرفت عشوهٔ فرسوده چشم كافرش از شرار برقِ آهِ سینه سوز بس زگلها بیوفائی دیده ام بس زگلها بیوفائی دیده ام چون حیاتی عاقبت لعل لبت		شعلهٔ عشقش گریبانم گرفت رهزن دین گشت و ایمانم گرفت شعلهٔ عشقش گریبانم گرفت رهزن دین گشت و ایمانم گرفت آتشی در خرمن جانم گرفت غنچه اش از دل گلستانم گرفت غنچه اش از دل گلستانم گرفت در میان آب حیوانم گرفت
				بی بی حیاتی (غزل)

	گر چه بیت مقطع غزلی كه شنیدید خود معرف سراینده است ولی شایسته است وی را بهتر بشناسید نامش بی بی جان و تخلصش حیاتی است بی بی جان حیاتی از زنان شاعر هم عصر كریم خان زند است و زوجهٔ نور علیشاه معروف اشعارش كه به سبك و روش عرفانی است به عقیدهٔ برخی از گوهر شناسان بهتر از سروده های همسرش نور علیشاه است بی بی جان حیاتی در نگارش نثر نیز دست داشته و نوشته های منثورش دست كمی از اشعارش ندارد حیاتی دارای دیوانی است كه بیشتر شامل غزل های عرفان عاشقانه و ابیاتی در بهر مثنوی عروضی است

	اَیا طایر قدس عرش آشیان قفس بشكن و بال و پر باز كن		مجو دانه از بام این خاكدان به گلگشت و گلزار پرواز كن
				بی بی حیاتی (مثنوی)

ترانه: مرضیه
	چه خوش سوزی ای عشق		دل افروزی ای عشق

		به میدان هستی تو پیروزی ای عشق

	اگر بی نشانی		وگر لا مكانی

		اساس وجودی بنای جهانی
	تو چشمِ بینایی		نگاهِ گویایی

		زمانِ عیشِ وغم زبانِ دلهایی

	جهان از تو بر پا		توازخودبپایی

		تو ذوق و شعر و هنر پردازی تو دنیای شور و سوز و سازی

	گهی همه كشفی		گهی همه رازی

		گهی همه شوقی گهی همه نازی چنان به تو شده ام آشنا ای عشق كه هستم از همه قیدی رها ای عشق

	اگر بی نشانی		وگر لا مكانی

		اساس وجودی بنای جهانی

	تو هستی		تو هستی

		تو هستی كه هست این بناهای هستی تو دادی بدست فلك جام مستی

	تو ساقی ازلی تو ساقی ازلی		وجود لم یزلی وجود لم یزلی
				معینی كرمانشاهی




	پیوسته دلت شادو لبت خندان باد

Back to programme page

یک شاخه گل ۱۸۱

لطفآ به گلها کمک کنید

We ask you, humbly, to help.

یک شاخه گل ۱۸۱

لطفآ به گلها کمک کنید

We ask you, humbly, to help.

Golha.co.uk | خبرهای گلها را دریافت کنید