یک شاخه گل ۱۷۶
یک شاخه گل برنامه شماره ۱۷۶ | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
عشقست كه سلطان دل خسته ماست هر چند كه عاشقی گناه است ولیك هر چند كه عاشقی گناه است ولیك |
عشقست كه سر منشأ هر درد و بلاست پاكیم چو در سینه ما عشق خداست پاكیم چو در سینه ما عشق خداست |
||||
لعبت شیبانی (دو بیتی) | |||||
گفته بودم كه چو گل رونق گلزاری تو لعبت ار رسم وفا پیشه كند نیست عجب |
از جفا دوری و محبوب وفا داری تو عجب آنست كه بازیچه اغیاری تو |
||||
لعبت شیبانی (دو بیتی) | |||||
آنچه در ساغر نظم نثار شد از سروده های بانوئی است متخلص به لعبت لعبت با آن كه از كودكی به سخن موزون و سخنوری دلبستگی داشته روزنامه نگاری را پس از دو سالی تحصیل در پاریس پیشه خود ساخت ولی دیری نگذشت كه بیان مكنون دل را به نظم مرجّح شمرد و در این راه طبع آزمائی كرد و به روشی كه سوی نو پردازان می گراید اشعاری سرود لعبت مشهور به لعبت شیبانی به سبك قدیم با پیروی از قوائد عروضی نیز اشعاری دارد كه از سوز و گدازها شیدائی و سودا زدگی حكایت می كند | |||||
چه شد ای دوست كه یاد از دل ما كردی باز چون گل تازه به یك خنده مستانه خویش در دل سرد كه افسرده و ماتمكده بود لعبت از رنجِ شبِ هجر ننالد دیگر |
مگر از جور چه دیدی كه وفا كردی باز بس كدورت كه مبدّل به صفا كردی باز به نگه آتش سوزنده به پا كردی باز كه به یك بوسه تو این درد دوا كردی باز |
||||
لعبت شیبانی (غزل) | |||||
ترانه: روحبخش | |||||
خفتن عاشق یكی است بر سر دیبا و خار | چون نتواند گشود دیده به دیدار یار | ||||
سعدی (غزل) | |||||
خوشگلم یار سنگیندلم | من به خال لبت مایلم | ||||
دامن می كِشی | ما را می كُشی | تو با ناوك مژگان | |||
مطرب به یاران بگو | این غزل دلپذیر | ||||
ساقی مجلس بیار | آن قدح غمگسار | ||||
خوشگلم یار سنگیندلم | من به خال لبت مایلم | ||||
دامن می كِشی | ما را می كُشی | تو با ناوك مژگان | |||
ترانه: روحبخش | |||||
تا كی به تمنای وصال تو یگانه أی تیر غمت را دل عشاق |
اشکم شود از هر مُژه چون سیل روانه خلقی به تو مشغول و تو غایب ز میانه |
||||
شیخ بهائی (مخمّس) | |||||
پیوسته دلت شاد و لبت خندان باد |