یک شاخه گل ۱۷۵
یک شاخه گل برنامه شماره ۱۷۵ | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
یارب آن شمع شب افروز كه جانان من است آن كه دارد به رخش مجمع زیبایی را به تماشای گل و لاله مرا حاجت نیست |
زچه رو در طلب سوختن جان من است چه غم از حال دل زار پریشان من است چون خط طلعت او سوری و ریحان من است |
||||
گوهر (غزل) | |||||
سخن این بار ما از گوهر است زنی پاكدل مهربان و خوش خوی كه در زمان فتحعلی شاه قاجار می زیسته و دیوانش كه مشتمل بر چكامه و غزل و رباعی است در شصت و چند سال پیش به خط خوش نویسی چون ملا محمد اسماعیل نوشته شده و به چاپ سنگی رسیده و به نام دیوان حاج گوهر خانم مشهور است حاج گوهر خانم متخلص به گوهر از سخنوران متقدم سعدی را بیشتر دوست می داشته و چه بسا از اشعار او تضمین یا استقبال كرده است | |||||
ای پیك پی خجسته كه داری پیام دوست گر خون ما به غمزه بریزد سزا بود |
باز آی تا كه بذر كنم جان به نام دوست دانیم فقر خویشتن و احتشام دوست |
||||
گوهر (دو بیتی) | |||||
ترانه: مرضیه | |||||
حیرانم حیرانم زدست دل سر گردانم دل دیوانه من شده بیگانه من شده كاشانه من پُر زافسانه من بازی كه آسمان پیما شد دل اگر دل من باشد جانا گل بی رونق هرگز نهراسد زخزان هر كس عاشق شد غمِ مرا می داند ای كه در جهان جز حكایت بیش و كم نداری هر كس عاشق شد غمِ مرا می داند دل دیوانه من شده بیگانه من شده كاشانه من پُر زافسانه من
|
گریانم گریانم گواه من این دامانم افسون ها كرده ام كه رامم گردد وای از من كِی جهان به كامم گردد فارغ زبیم طوفان ها شد نكند زغم هجران پروا زبلا كِی بگریزد دل سودا زدگان رنجِ این ره را شكسته پا می داند با تو چون كنم راز دل بیان چون كه غم نداری رنجِ این ره را شكسته پا می داند افسون ها كرده ام كه رامم گردد وای از من كی جهان به كامم گردد |
||||
معینی كرمانشاهی (ترانه) | |||||
پیوسته دلت شاد و لبت خندان باد | |||||