یک شاخه گل ۱۶۲
یک شاخه گل برنامهٔ شمارهٔ ۱۶۲ | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
كس چو من در پای جانان ترك جان و سر نكرد ناله ها آمیختم با نای و نی آتش گرفت دیده مال آمالِ خون دل مست غم سینه پر آب |
جز منِ سر گشته این سودا كسِ دیگر نكرد شكوه ها كردم زهجرانش ولی باور نكرد رند عالم سوز جز فكر می و ساغر نكرد |
||||
پروین دولت آبادی (غزل) | |||||
سراینده ابیاتی كه شنیدید از خانواده ای است كه شهرت ادبی دارد وی پری تخلص می كند و نامش پروین است و به پروین دولت آبادی مشهور پروین دولت آبادی دلی حساس و طبعی زود رنج دارد و این خصلت از یك سو وی را به همدردی بینوایان و نوازش یتیمان كشانیده و از سوی دیگر اشعارش را آمیخته به اندوه و درد گردانیده است | |||||
به خاموشی شكستم نغمهٔ دل در گلو امشب خدا را امشب ای ساقی كه چشم خسته بر هم نه بنازم خانهٔ دل را كه خود گنجِ مراد اینجاست پری در شور زارِ عمر اشكِ شور بختی ریز |
به اشكی خواستم شویم زخاطر یاد او امشب كه من پیمانهٔ دل می نهم جای سبو امشب به نقشی تازه آراید دلم روی نكو امشب كه من چون لاله می سازم زخونِِ دل وضو امشب |
||||
پروین دولت آبادی (غزل) | |||||
ترانه: مرضیه | |||||
ای شب چه بسر داری | برگو چه خبر داری | از عاشقِ بیمار | از مَردُمِ بیدار | ||
ای شب چه غم افزایی | غم بر سرِ غم هایی | مرغِ سحرت كو | عزمِ سفرت كو | ||
چون نامِ شب آید | جانم به لب آید | شب آید و با او | سوزنده تب آید | ||
شب شد و باز از ما جرای شب | شكوه ها دارم با خدای شب | ||||
آنكه شب آفریده | سوز و تب آفریده | ||||
قصه های شب زنده داریم | بشنو از مرغ بینوای شب | آآنكه شب تا سپیده آهِ حسرت كشیده | |||
ز شب مگو كه مرغ شب | پی به رازم بُرده | سوزو سازم دیده | |||
پَر زنان چون بختم از بَرَم رمیده | |||||
تو ای تیره شب كه سر تا ز پا گناهی فروغی نتابد از روزن سپیده شب شد و باز از ماجرای شب |
زجانِ منِ نكرده گُنه چه خواهی تو ای یوسفِ سحر گه مگر به چاهی شكوه ها دارم با خدای شب |
||||
آنكه شب آفریده | سوز و تب آفریده | ||||
ترسم غروب عمرِ من طلوعِ خورشیدِ تو ای شب هجران باشد | |||||
معینی كرمانشاهی (ترانه) | |||||
پیوسته دلت شاد و لبت خندان باد |