یک شاخه گل ۱۵۹
یک شاخه گل برنامه شماره ۱۵۹ | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
فرخ صبا آنكه تو بر وی نظر كنی آزاد بنده ای كه بود در ركاب تو مقدور من سری است كه در پایت افكنم |
فرخنده روی آنكه تو بر وی گذر كنی خرم ولایتی كه تو آنجا سفر كنی گر زآنكه التفات بدین مختصر كنی |
||||
سعدی (غزل) | |||||
چند بیتی كه به سمع رسید از طیبات شیخ اجل سعدی سخنور نامی قرن هفتم و هم عصر مولانا است سخنوری كه در نظم و نثر لطف و روانی و سادگی بیان شیوای خود را بدان پایه رسانید كه اشعارش به سهل و ممتنع موصوف گردید و بسزا معروف. غزل های سعدی سراسر آهنگ است نغمه است نوای عاشقانه است بدین سبب از دیر باز همواره الهام بخش صاحبدلانی بوده كه بر اشعار دلپذیرش آهنگی موزون ساخته و به دل ها نشانده اند از آن جمله شیداست كه بر بیتی چند از او نوائی دل انگیز ساخته كه اكنون با آوای گرم پروین می شنوید |
|||||
دانمت آستین چرا پیش جمال می بری | رسم بود كز آدمی روی نهان كند پری | ||||
سعدی (غزل) | |||||
ترانه: پروین | |||||
دانمت آستین چرا پیش جمال میبری آمدمت كه بنگرم باز نظر بخود كنم هر چه كنی بكار من جان منی ویا ر من سعدی اگر هلاك شد عمر تو با دو دوستان |
رسم بود كز آدمی روی نهان كند پری سیر نمی شود نظر بس كه لطیف منظری پیش كه داوری برند از تو كه خصم و داوری عاشق زار خویش را گر بِكُشی چه غم خوری |
||||
سعدی (غزل) | |||||
پیوسته دلت شاد و لبت خندان باد | |||||