یک شاخه گل ۱۵۵
یک شاخه گل برنامه شماره ۱۵۵ ( چه می شد) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
سینه أی دارم زغم افروخته سوختم از آتشِ سودای او گر چه كردم نیستی را پیشه ام
|
نكته ها از فیضِ غم آموخته جان نهادم بر سرِ غم های او آسمان ها عرصه ی اندیشه ام
|
||||
كیستم من از خودی بیگانه أی كیستم من از خودی بیگانه أی أی خوشا این مستی و دیوانگی أی خوشا این مستی و دیوانگی |
عاشقی دُردی كَش و دیوانه أی عاشقی دُردی كَش و دیوانه أی دور بادا نخوتِ فرزانگی دور بادا نخوتِ فرزانگی |
||||
منصوره اتابكی (مثنوی) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
این ابیات در بهر مثنوی و آمیخته به آهنگ مثنوی شوشتری از شاعره أی است معاصر سراینده أی كه از شانزده سالگی پس از آشنایی با دریای بی كران و مشحون از اوصافِ عشقِ مولانا یعنی دیوانِ شمسِ تبریزی شیفته شعر گردیده به راز و نیاز و بیان مكنوناتِ دل در ساغرِ نظم طبع آزمایی كرده چامه أی چنین سروده | |||||
تا گره باز از آن زلفِ پریشان نشود هر كه در بادیه أی خیمه زند لیلا نیست هر كه در بادیه أی خیمه زند لیلا نیست |
دل شوریده ما بی سرو سامان نشود هر كه در چاه فتد یوسفِ كنعان نشود هر كه در چاه فتد یوسفِ كنعان نشود |
||||
منصوره اتابكی (مثنوی) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
نامش منصوره و به منصوره اتابكی مشهور است زهره تخلص می كند | |||||
من از هوس ها جسته ام از آرزوها رسته ام آن رشكِ مِهرو مشتری آمد به صد افسونگری |
مرغِ قفس بشكسته ام از فرّ بی پروایی ام گفتم به زهره ننگری أی دولت بینایی ام |
||||
منصوره اتابكی (دو بیتی) | |||||
ترانه: مرضیه | |||||
چه می شد رها بودم از همه قیدی تا نباشد دامی | |||||
چه می شد به كام من این جهان می شد تا بگیرم كامی | |||||
فلك گر به چهرِ من داغِ حسرت را نمی زد چه می شد چه می شد | |||||
قضا گر به نامِ من فالِ محنت را نمی زد چه می شد چه می شد | |||||
زبختِ من چه می پرسی زحالِ من چه می خواهی زدنیا غم نصیبم شد جدا از من حبیبم شد به هر كس دل بستم بلایِ جانم شد به جامم اگر خون نمی شد |
تو سوزِ جانم چه می دانی چه می دانی غم هجرانم چه می دانی چه می دانی به هر سو رو كردم زكف ایمانم شد چه می شد چه می شد |
||||
معینی كرمانشاهی (ترانه) | |||||
پیوسته دلت شاد و لبت خندان باد | |||||