یک شاخه گل ۱۵۲
یک شاخه گل برنامه شماره ۱۵۲( شب جوانی) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
ما بدین درگه به امید گدائی آمدیم خسته دل بر بسته پا بشكسته دست آشفته جان پادشاهان جبهه میسایند بر این خاك راه خاك در گاه همایون تو چون فر هماست از ازل بودیم با الطاف تو امیدوار |
بنده آسا رو به درگاه خدائی آمدیم سوی این در با همه بی دست و پائی آمدیم ما گدایان نیز بهر جبهه سائی آمدیم از پی تحصیل این فر همائی آمدیم تا ابد با قول لاتقطع رجائی آمدیم |
||||
حبیب خراسانی (غزل) | |||||
آواز: شهیدی | |||||
به كعبه رفتم و زانجا هوای كوی تو كردم نهاده خلق حرم سوی كعبه روی عبادت هر جا كه كنم خانه همخانه ترا یابم هر جا كه كنم خانه همخانه ترا یابم در بزم قدح نوشان در چشم وفا كوشان مرا به هیچ مقامی نبود غیر تو دامی |
جمالِ كعبه تماشا به یاد روی تو كردم من از میان همه روی دل بسوی تو كردم هر گز نروم جائی كانجا نه ترا یابم هر گز نروم جائی كانجا نه ترا یابم معشوقه ترا دانم جانانه ترا یابم طواف و سعی كه كردم به جستجوی تو كردم |
||||
عبدالرحمن جامی (غزل) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
باز از دل شیدائی شوریده سری دارم با یاد جمال او با فكر و خیال او یك نكته چنین شیرین گفتم كه بدانی تو من دست بدامانش هر گز نتوانم زد من دست بدامانش هر گز نتوانم زد |
با دلبر رعنائی پنهان نظری دارم روزی و شبی دارم شام و سحری دارم كز آن دهن چون قند من هم خبری دارم برخاك كفِ پایش افتاده سری دارم برخاك كفِ پایش افتاده سری دارم |
||||
عبدالرحمن جامی (غزل) | |||||
پیوسته دلت شاد و لبت خندان باد | |||||