یک شاخه گل ۱۲۴
دکلمه: روشنک | |||||
من ندانم به نگاه تو چه رازیست نهان
یک جهان رازدرآمیخته داری به نگاه که از او داد پدیدآید و گاهی بیداد یاد پر مهر نگاه تو در آن روزنخست دردمی با تو بگفت آنچه مرا بود به دل تو بپاسخ نگهی کردی و در چشم زدن |
که مرا راز توان دیدن و گفتن نتوان دردوچشم تو فروخفته مگر راز جهان گه از او دردهمی خیزد و گه درمان نرود از دل من تا نرود از تن جان کرد دشوارترین کار به زودی آسان گفتنی گفته شد و بسته شد آنگه پيمان. |
||||
غلامعلی رعدی آذرخشی (غزل) |
|||||
این ابیات که درسبک خراسانی و به گرده استادان قدیم سروده شده است، از شاعری است معاصر. شاعری دانشمند که در سبک و روش متقدمین، همیشه افکار ومفاهیم نو میپرورانده و فاضلی که اشعارش با انسجام و بلیغ و شیوا و معرف قدرت بیان اوست. |
|||||
من برآنم که یکی روز رسد در گیتی به نگاهی همه گویند به هم رازدرون خواهم آنگه که نگه جای سخن گیرد و من |
که پراکنده شود کاخ سخن را بنیان ون در آن روز رسد روز سخن را پایان دیده را برشده بینم به سر تخت زبان |
||||
غلامعلی رعدی آذرخشی (غزل) |
|||||
|
|||||
سرودههای وی معمولا بدون تخلص است ولی گاهی در پایان قطعه یا مقطع غزل کلمه رعدی دیده یا شنیده می شود. |
|||||
خوش است ناله نای و نوای زیر وبمی زسبز فرشی و از سرو سایبانی سبز به غیراینکه مرا یارغمگساری نیست چرا به دفتر عشق ای خدای لوح و قلم |
دمی خجسته و در صحبت خجسته دمی زمی سبویی و از ابر نو بهار نمی بخاطرم نبود ز زمانه هیچ غمی به غیر حیرت و حسرت نمیزنی رقمی |
||||
غلامعلی رعدی آذرخشی (غزل) | |||||
ترانه: مرضیه |
|||||
نبودم اگر من كجا بود این بخت سیاهم |
|||||
معینی کرمانشاهی (ترانه) |
|||||
پیوسته دلت شاد و لبت خندان باد. |
|||||
|