یک شاخه گل ۱۰۸
دکلمه: روشنک | |||||
صبح است وسبو ایزدگان را تب و تاب است ما گوش بر افسانهٔ زُهّاد ندادیم |
ساقی قدحی چارهٔ غمها می ناب است كو راد سحر گاهی ما جام شراب است |
||||
مستورهٔ كردستانی (دو بیتی) | |||||
هر كس به دل آرامی دارد سرو سودایی گر باغ و گُلت خوانم ور مهرو مهت دانم |
تو شوخ پری پیكر آرام دل مایی از خود غلطم جانا در وهم نمیآیی |
||||
مستورهٔ كردستانی (غزل) | |||||
این نسیمی كه چنین مشك فشان می آید | مگر از كوی تو ای جان جهان می آید | ||||
مستورهٔ كردستانی (قطعه) | |||||
آواز: گلپایگانی | |||||
همچو نی ای عشق جانم سوختی همچنان هندو كه سوزد كشته را لب چو بستم سینه شد آتش فشان شعله ات از سینه ام بالا گرفت نا توانی دیدی و بی تابی ام همچو نی ای عشق جانم سوختی |
بند بند استخوانم سوختی زنده زنده جسم و جانم سوختی چون گشودم لب زبانم سوختی آنقدر تا آشیانم سوختی آخر این تاب و توانم سوختی بند بند استخوانم سوختی |
||||
بیژن ترقی (غزل) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
امروز كه ساقی به چمن فصل خزان است من مُلك جهان را به بها بدهم و گیرم |
می ده نكن اندیشه صبا مشك فشان است یك جرعه از آن می كه به از هر دو جهان است |
||||
مستورهٔ كردستانی (دو بیتی) | |||||
پیوسته دلت شاد و لبت خندان باد | |||||