برگ سبز ۳۱
دکلمه: روشنک | |||||
چشم بگشا که جلوهٔ دلدار این تماشا چو بنگری گویی |
به تجلی است از در و دیوار لیس فیالدار غیرهٔ دیّار |
||||
منسوب به عطار (قصیده) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
نگاه كن كه نریزد دهی چو باده به دستم چنین كه سجده برم بی حفاظ پیش جمالت |
فدای چشم تو ساقی بهوش باش كه مستم به عالمی شده روشن كه آفتابپرستم |
||||
یغمای جندقی (غزل) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
كمند زلف بتی گردنم به مویی بست نه شیخ میدهدم توبه و نه پیر مغان می |
چنین كشید كه زنجیر صد علاقه گسستم ز بسكه توبه نمودم ز بسكه توبه شكستم |
||||
یغمای جندقی (غزل) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
نه شیخ میدهدم توبه و نه پیر مغان می ز قامتش چو گرفتم قیاس روز قیامت |
ز بس كه توبه نمودم ز بس كه توبه شكستم نشست و گفت قیامت به قامتی است كه هستم |
||||
یغمای جندقی (غزل) | |||||
آواز: بنان | |||||
ای ساقی آتش رو مست از می نابم كن ای ساقی آتش رو مست از می نابم كن از رنج و غم هستی فارغ كندم مستی در پرتو پیمانه دیدم رُخ جانانه یكدم به برم بنشین اندوه دلم بنشان با درد و غم عشقت آمیخته شد جانم میسوزم از این آتش ای ابر كرم بازآ |
با یك دو سه پیمانه مستم كن و خوابم كن با یك دو سه پیمانه مستم كن و خوابم كن آبادم اگر خواهی از باده خرابم كن ای زاهد فرزانه دیوانه خطابم كن هر چند دگر خواهی دشنام و عتابم كن خواهی تو ببر خوانم خواهی تو جوابم كن در سیل فنا غرقه یكباره در آبم كن |
||||
زهره (غزل) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
زیبد كه ز درگاهت نومید نگردد باز | آن كس كه به امیدی بر خاك درت افتد | ||||
عراقی (غزل) | |||||
این هم برگ سبزی بود تحفهٔ درویش، علی نگهدار شما. | |||||