یک شاخه گل ۹۷
دکلمه: روشنك | |||||
در كنج دلم عشق كسی خانه ندارد دل را به كفِ هر كه نهم باز پس آرد |
كس جای درین كلبه ی ویرانه ندارد كس تاب نگهداری دیوانه ندارد |
||||
پژمن بختیاری (غزل) | |||||
روشنك: | |||||
سراینده دو بیت که شنیدید هم شاعرست و هم مناقد و شعر شناس و بدین سببست که کتاب بهترین اشعار او حقیقتاً متضمن بهترین اشعارست. نامش پژمن است و از فرزاندان بختیاری. حسین پژمن بختیاری شاعری در خون دارد. مادرش نیز شاعر بوده و «ژاله» تخلص می نموده. «وفای زن،» «آتالا» و «رنه» از جمله اثارست که از زبان فرنسه بفارسی نموده است. این هم چند بیتی از غزل مشهور او: | |||||
دکلمه: روشنك | |||||
در كنج دلم عشق كسی خانه ندارد دل را به كفِ هر كه نهم باز پس آرد در بزم جهان جز دل حسرت كش ما نیست ای آه مكش زحمت بیهوده كه تاثیر در انجمن عقل فروشان ننهم پای تا چند كنی قصه ی اسكندر و دارا |
كس جای درین كلبه ی ویرانه ندارد كس تاب نگهداری دیوانه ندارد آن شمع كه می سوزد و پروانه ندارد راهی به حریم دل جانانه ندارد دیوانه سر صحبت فرزانه ندارد ده روزهٔ عمر این همه افسانه ندارد |
||||
پژمن بختیاری (غزل) | |||||
ترانه: مرضیه | |||||
از غمِ دل ناله ها دارم | نباشد دردم را دوایی | كجایی ای ساقی كجایی | |||
جامی كه مرا دیوانه كند | با هستئ خود بیگانه كند | ||||
اثر نكند نالهٔ زارم | تا كی از برِ من جدایی | دور از دیدهٔ من چرایی | |||
ای مستئ جان از بادهٔ تو خسته دلی دارم ز فتنهٔ گردون بس كه بَرَد سوزِ شرارهٔ غم جانم آمد جان به لبم وز دل جدا نشود تاب و تبم بازا در محَفِلِ من كز آتشِ غم سوزد دلِ من نباشد از جهان زقصهٔ اشگِ غم حاصلِ من |
جانی كه منم دلدادهٔ تو كه در سبویت جای می خون میریزد اگر بر آرم آه از دل آتش خیزد گرید چو شمعِ سحر روز و شبم از تنهایی ای راحتِ جان تا كی زغمت بنالد دلِ من نباشد از جهان ز قصهٔ اشكِ غم حاصلِ من |
||||
رهی معیری (ترانه) | |||||
روشنك: | پیوسته دلت شاد و لبت خندان باد . | ||||