برگ سبز ۳۰
دکلمه: مهناز شیرانی | |||||
چشم بگشا چشم بگشا كه جلوهٔ دلدار این تما شا چو بنگری گویی |
به تجلی است از در و دیوار لیس فیالدار غیرهُ دیّار |
||||
منسوب به عطار (قصیده) | |||||
دکلمه: مهناز شیرانی | |||||
چه خوش است پیش زلفت سر شکوه باز کردن به تکلمی دهانت بگشود عقدههایم سرٍ کویٍ دلبرٍ من به حریمٍ کعبه ماند |
گلههای روز هجران به شب دراز کردن چه خوش است کشفٍ معنی برٍ اهلٍ راز کردن که به هر طرف کنی رو بتوان نماز کردن |
||||
مظهر تقلید از نظیری (غزل) | |||||
دکلمه: مهناز شیرانی | |||||
سرٍ کویٍ دلبرٍ من به حریمٍ کعبه ماند | که به هر طرف کنی رو بتوان نماز کردن | ||||
مظهر تقلید از نظیری (غزل) | |||||
دکلمه: مهناز شیرانی | |||||
ای دل بیا که نوبتٍ مستی گذشته است خواهی بلند ساز مرا خواه پَست کن |
وقت نشاط و بادهپرستی گذشته است کار من از بلندی و پَستی گذشته است |
||||
بابا فغانی (غزل) | |||||
آواز: قوامی | |||||
مستان جام عشق که لاف از لقا زنند خوش ساعتی كه از دل شوریدهٔ عاشقان با عاشقان ز مُلک سلیمان سخن مگوی آنها كه روز خانه ندارند بر زمین آنها كه سوز سینه ندارند و شوق یار قومی كه هر دو كون به یكجا نمیخرند |
جان را دهند و خیمه به مُلك بقا زنند لبیك عشق در حرم كبریا زنند كه ایشان قدم ز عالم لا منتها زنن شبها به نور عشق قدم بر سما زنند در روز حشر نامهٔ وا حسرتا زنند ایشان دم از محبتٍ دنیا كجا زنند |
||||
شاعرناشناس (غزل) | |||||
دکلمه: مهناز شیرانی | |||||
گر گذری هست و نه در كوی توست بر خطاست آنكه بسنجید رُخت را به ماه ز اشتباه |
ور نظری هست و نه بر روی توست نابجاست گفت كه همسنگٍ ترازوی توست از تو كاست |
||||
وثوقالدوله (قصیده) | |||||
دکلمه : مهناز شیرانی | |||||
گر گذری هست و نه در كوی توست بر خطاست آنكه بسنجید رُخت را به ماه ز اشتباه خُلق تو گر یكسره قهر است و كین دلنشین |
ور نظری هست و نه بر روی توست نابجاست گفت كه همسنگٍ ترازوی توست از تو كاست جان همه گر جور و جفا خوی توست دلرباست |
||||
وثوقالدوله (قصیده) | |||||
گوینده: مهناز شیرانی | |||||
آن كس كه به امیدی بر خاك درت افتد | زیبد كه ز درگاهت نومید نگردد باز | ||||
عراقی (غزل) | |||||
این هم برگ سبزی بود تحفهٔ درویش ، علی نگهدار شما. | |||||