یک شاخه گل ۷۱
روشنك (دکلمه) | |||||
هر جا سخن از شكر و قند و عسل استی هر سو كه سرایند حدیث از گل و از مُل |
قند لبِ شیرینِ تو ضرب المثل استی لعل تو و رخسار تو نعم البدل استی |
||||
حبیب خراسانی (دو بیتی) |
|||||
دو بیتی كه شنیدید از سراینده ای است دانشمند كه در بیست و چند سالِ پیش بدرود حیات گفته و از عارفان بنام خراسان است. بیشتر غزلیات او بدون تخلص است و گاهی حبیب تخلص می نموده و بنام حاج میرزا حبیب خراسانی مشهور است. |
|||||
در كفت دارم دلی خارش بكن زارش بكن بنده ای بخشیدمت گر نا پسند آید تو را |
تا توانی روز و شب پیوسته آزارش بكن یا بزن ، یا بند كن ، یا بر سر دارش بكن |
||||
حبیب خراسانی (فزل) | |||||
قوامی (ترانه) |
|||||
در كفت دارم دلی دارم دلی خارش بكن زارش بكن در شكنج طره ی گیسو به زنجیرش ببند گر نمی باشد سزای بندگی بهر فروش |
تا توانی روز و شب پیوسته آزارش بكن زارش بكن در هوای نرگس جادو گرفتارش بكن در كف برده فروشان سوی بازارش بكن |
||||
روشنك (دکلمه) |
|||||
وعده وصلش بده اما بكن با او خلاف |
هر چه میدانی دروغ و عشوه در كارش بكن |
||||
قوامی (ترانه) |
|||||
بندگی بخشیدمت گر نا پسند آید ترا چون ستمكش بندگان نزد ستمگر خواجه گان |
یا بزن یا بند كن یا بر سر دارش بكن خسته و بشكسته و بی قدر و مقدارش بكن |
||||
حبیب خراسانی (فزل) | |||||
روشنك (دکلمه) | |||||
پیوسته دلت شاد و لبت خندان باد |
|||||