یک شاخه گل ۴۹
یک شاخه گل برنامه شماره ٤٩ | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
این بار صحبت ما از عاشق اصفهانی است. آممد اصفهانی، پیش از اینکه به شاعری مشهور شود، خیاطی داشت وبا دسترنج خویش زندگی می کرد و گاه و بی گاه سخنانی دلاویز می گفت. آممد اصفهانی رفته فته به شاعری پرداخت و عاشق تخلص نمود. وی از شعرای قرن دوازدهم و دوران کریم خان زند است. | |||||
دشمنان سیرشدند از هوس کینه ما همچوآن مرغ که گل برقفسش افشانند به غم عشق گرفتار و زخود آزادیم |
توهوس پیشه همان دشمن دیرینه ما شادمان است دل ازداغ تو بر سینه ما عاشق، افتاده به هم شنبه و آدینه ما |
||||
عاشق اصفهانی (غزل) | |||||
ای ناصبوردل، به خدا می سپارمت | وز کوی یار می روم و می گذارمت | ||||
عاشق اصفهانی (غزل) | |||||
ترانه: سیما بینا | |||||
آسمون به اون گُپی گوشَش نوشته ای دایه دایه جونُم خُوم گل خوبا می سْتونُم آسمون کاری نداره یارُم بیداره ای دایه دایه جونُم خُوم گل خوبا می سْتونُم چه خوشه سایه چمن صوت کبوتر |
هر که یارش خوشگله جاش تو بهشته راه رفتنت، خندیدنت، قهرکِردنت بابای بابامُ سوزانده مومی رُم ماچی کُنُم گر خون بباره راه رفتنت، خندیدنت، قهرکِردنت بابای بابامُ سوزانده چه خوشه بازی کُنم با زلف دلبر |
||||
ای دایه دایه جونُم خُوم گل خوبا می ستونُم | |||||
(ترانه محلی دشتستانی) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
پیوسته دلت شاد و لبت خندان باد. | |||||