یک شاخه گل ۳۲
گوینده: روشنك | |||||
در یکی از برنامه ها از وحشی بافقی و چند بیتی از مربع مشهور او گفتیم. امروز چند بیتی دیگر از او با صدای خانم آذر میشنویم. وحشی از سعراء قرن دهم است و در بافق، از محال کرمان به دنیا آمده، و علا بر قصیده ها و غزلها مثنوی شیرین و فرهاد نیز سروده، که بعدها وصال شیرازی به اتمام رسانیده. | |||||
آواز: آذر | |||||
مدتی در رهِ عشقِ تو دویدیم بس است قدم از راه طلب باز كشیدیم بس است بعد از این ما و سر كوی دل آرای دگر گر چه از خاطر وحشی هوس روی رفت از دلش آرزوی قامت دلجوی تو رفت حاشا لله كه وفای تو فراموش كنم |
راه سد بادیهٔ درد بریدیم بس است اول و آخر این مرحله دیدیم بس است با غزالی به غزلخوانی و غوغای دگر شد دل آزرده و آزرده دل از کوی رفت با دل پر گله از ناخوشی خوی تو رفت سخنِ مصلحت آمیزِ كسان گوش كنم |
||||
وحشی بافقی (ترکیب بند) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
عشق من شد سبب خوبی و رعنایی او بسكه كردم همه جا شرح دلآرایی او این زمان عاشق سرگشته فراوان دارد گر چه از خاطر وحشی هوس روی رفت شد دل آزرده و آزرده دل از کوی رفت حاشا لله كه وفای تو فراموش كنم |
داد رسوایی من شهرت زیبایی او شهر پُر گشت به غوغای تماشایی او كی سرو برگِ منِ بی سرو سامان دارد وز دلش آرزوی قامت دلجوی تو رفت با دل پر گله از ناخوشی روی تو رفت سخنِ مصلحت آمیزِ كسان گوش كنم |
||||
وحشی بافقی (ترکیب بند) | |||||
آواز: آذر | |||||
مدتی در رهِ عشقِ تو دویدیم بس است قدم از راه طلب باز كشیدیم بس است بعد از این ما و سر كوی دل آرای دگر گر چه از خاطر وحشی هوس روی رفت از دلش آرزوی قامت دلجوی تو رفت حاشا لله كه وفای تو فراموش كنم |
راه سد بادیهٔ درد بریدیم بس است اول و آخر این مرحله دیدیم بس است با غزالی به غزلخوانی و غوغای دگر شد دل آزرده و آزرده دل از کوی رفت با دل پر گله از ناخوشی خوی تو رفت سخنِ مصلحت آمیزِ كسان گوش كنم |
||||
وحشی بافقی (ترکیب بند) | |||||
گوینده: روشنک | پیوسته دلت شاد و لبت خندان باد. | ||||