برگ سبز ۲۳
دکلمه: روشنک | |||||
چشم بگشا كه جلوهٔ دلدار این تماشا چو بنگری گویی |
به تجلی است از در و دیوار لیس فیالدار غیرهُ دیّار |
||||
منسوب به عطار (قصیده) | |||||
خوبان هزار و از همه مقصود من یكی است خوش مجمعی است انجمن نیكوان ولی |
صد پاره گر كنند به تیغم سخن یكی است ماهی كز اوست رونق این انجمن یكی است |
||||
جامی (غزل) | |||||
چون نور كه از مهر جدا هست و جدا نیست هر جا نگری جلوهگه شاهد غیبی است كو جرأت گفتن كه خطا و كرم او كو جرأت گفتن كه خطا و كرم او |
عالم همه آیات خدا هست و خدا نیست او را نتوان گفت كجا هست و كجا نیست بر دشمن و بر دوست چرا هست و چرا نیست بر دشمن و بر دوست چرا هست و چرا نیست |
||||
عبرت نائینی (غزل) | |||||
آواز: خاطره پروانه | |||||
یك شبی مجنون به خلوتگاه ناز نامم از بهر چه مجنون كردهای ار چه هر كس را نصیبی دادهای ای خدا آخر نصیب من كجاست این ندا آمد كه ای شوریده حال كار لیلی نیست این كارمن است |
با خدای خویشتن میكرد راز بهر یك لیلی دلم خون كردهای درد هر كس را طبیبی دادهای مُردم از حسرت طبیب من كجاست تا توانی تو درین درگه بنال روی لیلی عكس رُخسار من است |
||||
مولانا (غزل) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
در كوی خرابات كسی را كه نیاز است از میكدهها نالهٔ جانسوز برآمد |
هشیاری و مستیاش همه عین نماز است در زمزمهٔ عشق ندانم كه چه ساز است |
||||
عراقی (غزل) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
دیدن روی تو و دادن جان مطلب ماست | پرده بردار ز رُخسار كه جان بر لب ماست | ||||
فرصت شیرازی (غزل) | |||||
زیبد كه ز درگاهت نومید نگردد باز | آنكس كه به امیدی بر خاك درت افتد | ||||
عراقی (غزل) | |||||
این هم برگ سبزی بود تحفهٔ درویش، علی نگهدار شما | |||||