گلهای صحرایی ۴۱
بستر گلها | |||||
روشنك (دکلمه) | |||||
سَحر پرسیدم از گیسوی دلبر بگفتا دلبرا میرنجم از تو |
كه تو خوشبوتری یا مُشك و عنبر مرا با مُشك میسازی برابر |
||||
محلی (دو بیتی) | |||||
دو پنج روزهٔ که دور از ناز نینمُ گَهی ماهی شُوم در قعر دریا |
گَهی در آسمون و گَه زمینمُ گهی چون حلقه بر دور نگینمُ |
||||
محلی (دو بیتی) | |||||
كورس سرهنگزاده (ترانه) | |||||
من امشب دیده بر راه تو دارم چراغ كُلبه كُشتم تا بیایی |
به راهت تا سحر چشم انتظارم بیایی عُقدۀ دل را گشایی |
||||
ببر پرستو پیامی برِ او | |||||
مبادا شب رود ماهم نیاید غَمم فزاید ندارم از بَختم امیدی ز گل پوشیده سازُم بسترت را به دامانت ز شوق از دیدگان اشكی فِشانم فشانم فشانم به دامانت ز شوق از دیدگان اشكی فِشانم فشانم فشانم مبادا شب رود ماهم نیاید غمم فزاید ندارم از بختم امیدی |
مبادا آید و چون گل نپاید بگو بیاید ندارد این شب هم نویدی زنُم صد بوسه از پا تا سرت را تو را چون شبنمی در بِستر گُلها نشانم نشانم نشانم تو را چون شبنمی در بستر گُلها نشانم نشانم نشانم مبادا آید و چون گل نپاید بگو بیاید ندارد این شب هم نویدی |
||||
کاوه | |||||
گوینده: روشنك | |||||
گلهای صحرایی را همیشه رایحهای دلانگیز است. |
|||||