گلهای صحرایی ۴۰
ترانه: الهه | |||||
باز مَهِ من این منم كه سویت روانَم باز چه دگرگون شدی چو روز بهاری |
در پیِ جادوی تو چه آسان دَوانَم كی ز وفا جُستهای دلم روزگاری |
||||
دامن از دست من میكشانی ولی ناز چشمت زند ضربهای دگر
میزنی راه دل میبری صبر دل ناز شستت بگو دل چه سازد |
|||||
تا از كنارم چو بوی گل میگریزی | با من و دلم چون شب و سحر میستیزی | ||||
شبم نگر بیفروغ مَهَت بس سیاه است بیا ببین كه یاد روی تو به آشیانهام به آسمانِ دل روشنافزا همچو ماه است |
|||||
باز مَهِ من این منم كه سویت روانم | در پی جادوی تو چه آسان دوانم | ||||
کاوه |
|||||
روشنك (دکلمه) | |||||
تا از كنارم چو بوی گل میگریزی | با من و دلم چون شب و سحر در ستیزی | ||||
شبم نگر بیفروغ مهت بس سیاه است بیا ببین كه یاد روی تو به آشیانهام به آسمان دل روشنافزا همچو ماه است |
|||||
کاوه | |||||
الهه (ترانه) | |||||
باز مَهِ من این منم كه سویت روانم باز چه دگرگون شدی چو روز بهاری |
در پیِ جادوی تو چه آسان دوانم كِی ز وفا جُستهای دلم روزگاری |
||||
دامن از دست من میكشانی ولی ناز چشمت زند ضربهای دگر میزنی راه دل میبری صبر دل ناز شستت بگو دل چه سازد |
|||||
تا از كنارم چو بوی گل میگریزی |
با من و دلم چون شب و سحر میستیزی | ||||
شبم نگر بیفروغ مَهَت بس سیاه است بیا ببین كه یاد روی تو به آشیانهام به آسمان دل روشنافزا همچو ماه است |
|||||
تا از كنارم چو بوی گل میگریزی |
با من و دلم چون شب و سحر میستیزی | ||||
شبم نگر بی فروغ مَهَت بس سیاه است بیا ببین كه یاد روی تو به آشیانهام به آسمان دل روشنافزا همچو ماه است |
|||||
باز مَهِ من این منم كه سویت روانم |
در پی جادوی تو چه آسان دَوانم | ||||
کاوه | |||||
گوینده: روشنك | |||||
گلهای صحرایی را همیشه رایحهای دلانگیز است. |
|||||