گلهای صحرایی ۳۰
الهه (ترانه) | |||||
دِلَم را بیخبر می بَری كجا ای فِتنهگر میبری بادِ شب از طُرّۀ زلف و دامن تو با غیرِ تو شكوۀ شبهای جدایی نگفتم غمم را ببین، بیا نازنین جان زِ تَنَم گر شد به دَر نگه كن بر شب و روز من بیا تا شوی چون چراغِ شبم بیا تا ببینی صفای مرا جان ز تنم گر شد به در نگه كن بر شب و روز من بیا تا شوی چون چراغِ شبم بیا تا ببینی صفای مرا جان ز تنم گر شد به در |
كجا ای خیره سر میبَری جان به دستَت سپردم بنفشه و لاله بیارد به بَرِ من افسانۀ عشق تو چون گنجی به كُنجی نهفتم شود كلبهام چون بهشت برین سودای تو دارم به سَر حذر كن ز آه پرُ سوز من بیا نام تو شد روان بر لبم بیا تا نشانی لهیبِ تَبَم سودای تو دارم به سر حذر كن ز آه پُر سوز من بیا نام تو شد روان بر لبم بیا تا نشانی لهیبِ تبم سودای تو دارم به سر |
||||
جان ز تنم گر شد به در | |||||
کاوه | |||||
گوینده: روشنك | |||||
نگه كن بر شب و روز من بیا تا شوی چون چراغِ شبم بیا تا ببینی صفای مرا |
حذر كن ز آه پُر سوز من بیا نام تو شد روان بر لبم بیا تا نشانی لهیبِ تبم |
||||
گوینده: روشنك |
|||||
گلهای صحرایی را همیشه رایحهای دلانگیز است. |
|
||||