برگ سبز ۲۰
دکلمه: سلطانی | |||||
دل رمیدٔ شوریدکان سودایی به کنج عزلت از آن روی گشتهام خرسند |
شکستهای است که در بند مومیایی نیست که دیگر هوس صحبت ریای نیست |
||||
عبید زاکانی (غزل) | |||||
دکلمه: روشنك | |||||
به امیدی كه گشاید زوصال تو دری دیده پر خون و دل آتشكده و جان بر كف دوش با شمس خیال تو به دلجویی گفت |
در دل بر همه بستیم خدا می داند روز و شب جز تو نجستیم خدا می داند آرزو مند تو هستیم خدا می داند |
||||
دکلمه: سلطانی | |||||
دوش با شمس خیال تو به دلجویی گفت | آرزو مند تو هستیم خدا می داند | ||||
منسوب به مغربی (غزل) | |||||
آواز: عماد خراسانی | |||||
ما عاشقیم و خوشتر از این كار كار نیست دانی بهشت چیست كه داریم انتظار فصل بهار فصل جنون است و این سه ماه دیشب لبش چو غنچه تبسم به من نمود امید شیخ بسته به تسبیح و خرقه است بر ما گذشت نیك و بد اما تو روزگار بگذر ز صید و این دو سه مه با عماد باش |
یعنی به كارهای دگر اعتبار نیست جز ماهتاب و باده و آغوش یار نیست هر كس كه مست نیست یقین هوشیار نیست اما چه سود زانكه به یك گل بهار نیست گویا به عفو و لطف تو امیدوار نیست فكری به حال خویش كن این روزگار نیست صیاد من بهار كه فصل شكار نیست |
||||
عماد خراسانی (غزل) | |||||
ترانه: عماد خراسانی | |||||
زهی عشق، زهی عشق كه ما راست خدایا | |||||
چه نغزاست و چه خوب است و چه زیباست خدایا ا | |||||
افتادیم افتادیم بدانسان كه نخیزیم | |||||
ندانیم ندانیم چه غوغاست خدایا | |||||
چه نقش است و چه نقش است دراین صفحهٔ دلها | |||||
غریب است غریب است ز بالاست خدایا | |||||
به هر وضع و دماغی كه در افتاد خیالش | |||||
چه مغز است و چه نغزاست و چه رعناست خدایاا | |||||
نه دام است و نه زنجیر همه بسته چراییم | |||||
چه بند است و چه زنجیر كه برپاست خدایا | |||||
بیایید ببینید كه شمسالحق تبریز | |||||
به هر کار تواناست تواناست خدایا | |||||
مولانا (غزل) | |||||
دکلمه: سلطانی | |||||
زیبد كه زدرگاهت نومید نگردد باز | آنكس كه به امیدی بر خاك درت افتد | ||||
عراقی (غزل) | |||||
این هم برگ سبزی بود تحفهٔ درویش، علی نگهدار شما. | |||||