برگ سبز ۲۲۵
دکلمه: روشنک | |||||
سحر ز میكده گریان و دردناك شدم چراغ دیدة من شمع روی ساقی بود |
به راه دوست فتادم چو اشك و خاك شدم كه زد به خرمنم آتش چنان كه پاك شدم |
||||
ز دلق زهدفروشان نیافتم خیری ز بس كه همچو فغانی كشیدهام دم سرد |
غبار دامن رندان جامه چاك شدم اثر نماند ز من سوختم هلاك شدم |
||||
سحر ز میكده گریان و دردناك شدم چراغ دیدة من شمع روی ساقی بود |
به راه دوست فتادم چو اشك و خاك شدم كه زد به خرمنم آتش چنان كه پاك شدم |
||||
بابافغانی شیرازی (غزل) | |||||
آواز: ایرج | |||||
سحر ز میكده گریان و دردناك شدم چراغ دیدة من شمع روی ساقی بود ز دلق زهدفروشان نیافتم خیری ز بس كه همچو فغانی كشیدهام دم سرد |
به راه دوست فتادم چو اشك و خاك شدم كه زد به خرمنم آتش چنان كه پاك شدم غبار دامن رندان جامه چاك شدم اثر نماند ز من سوختم هلاك شدم |
||||
بابافغانی شیرازی (غزل) | |||||