برگ سبز ۲۱۳
گوینده: روشنک | |||||
چشم بگشا که جلوه دلدار این تماشا چوبنگری گویی |
به تجلی است از درودیوار لیس فی الدارغیره دیار |
||||
منسوب به عطار (قصیده) | |||||
آواز: قوامی | |||||
عشق اگر یار شود سود و زیان این همه نیست بیمحبت به جویی خِرمن ما نستاند به یكی جرعة می جام و نگین میبخشیم ساقیا پا به ركاب است چمن باده بیار |
سر جانانه سلامت غم جان این همه نیست حاصل علم و عمل در دو جهان این همه نیست پیش بیپا و سران نام و نشان این همه نیست تكیه بر عهد جهان گذران این همه نیست |
||||
حزین لاهیجی (غزل) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
ای در دل من اصل تمنا همه تو هر چند به روزگار در مینگرم |
وی در سر من مایة سودا همه تو امروز همه تویی و فردا همه تو |
||||
ابوسعید ابوالخیر (رباعی) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
زیبد كه ز درگاهت نومید نگردد باز | آنكس كه به امیدی بر خاك درت افتد | ||||
عراقی (غزل) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
این هم برگ سبزی بود تحفة درویش، علی نگهدار شما. | |||||