برگ سبز ۱۸۹
گوینده: روشنک | |||||
چشم بگشا که جلوه دلدار این تماشا چوبنگری گویی |
به تجلی است از درودیوار لیس فی الدارغیره دیار |
||||
منسوب به عطار (قصیده) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
چنین كه پیش نظر صورت نكوی تو دارم ز دیدن دگرانم چه سود چون من حیران نشستهاند حریفان به بزم عشق و من از غم |
به هر طرف كه كنم سجده رو به روی تو دارم نظر به صورت ایشان و دل به سوی تو دارم گرفته ساغر و با خویش گفتگوی تو دارم |
||||
بابافغانی شیرازی (غزل) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
عشق بازی بایدت ای دل هوس بازی مكن تا ندانند از پریرویان كه را من عاشقم هر چه میخواهی بگو با من ولیكن این مگو ای نفس یكبار با شادی برآی از سینهام هست خاموشی بسی خوشتر مرا ای آرزو نیست زیر بار غم ای چرخ تابم بیش از این |
سر به پای دوست ده ور نه سرافرازی مكن چون به رویش بنگرم ای اشک غماری مكن دیده بربند از رُخ خوبان نظربازی مكن این همه با آه هستی سوز دمسازی مكن باز برپا در دلم شور هماوازی مكن ساز با من همچو جانان، ساز ناسازی مكن |
||||
گلبن کازرونی (غزل) | |||||
آواز: قوامی | |||||
گر بگویم ز تو ای مه كه چه زیبندة نازی گر بدانی كه چه خوب است خطت بر ورقِ گل كشته و مردة آنم كه به رعنایی و شوخی آفتابی و منت ذرة خورشید پرستم |
رُخ برافروزی و از عشوه و نازم بگدازی یك نفس آینه از پیش نظر دور نسازی نرگس از سرمه سیه سازی و سنبل بطرازی آه اگر بر سرم آیی ز پی بندهنوازی |
||||
بابافغانی شیرازی (غزل) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
زیبد كه ز درگاهت نومید نگردد باز | آنكس كه به امیدی بر خاك درت افتد | ||||
عراقی (غزل) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
این هم برگ سبزی بود تحفة درویش، علی نگهدار شما. |