گلهای رنگارنگ ۵۵۷ب

      
ناصر احمدی:        
 

ای كوروش بزرگ كه هر جا دلی است پاك

بنیان گزار كاخ شهنشاهی عجم

بر چهار حرف نام تو گویی نهاده است

نقش تو گشته با ابدیت قرین

تخت جهان خدایی و دیهیم خسروی

این است سرنوشت تو ای فوق سرنوشت 

ای شه تو اورمزد نه ای  لیك همچو اوست  

این نیك بوده ای تو و امروز نیك كز آنك

افتاده بی دریغ به خم كمند توست

اندیشه تو عزم تو دست بلند توست

اركان چهارگانه دنیای راستی

كه هست مانند آفتاب مبرا ز كاستی

شاید تو را كه بخت جوان است و عقل پیر

در رفته بی نظیر و در آینده كم نظیر

انصاف و عدل و جود ز اوصاف ذات تو

باقی به ذات توست خدایی صفات تو

 
      (پژمان بختیاری)
       
رضا معینی:    
 

گیتی كهن شود به همه حال و آدمی است 

خوشبخت آنكه دامن این خاك پاك را

بنگر به چشم دانش و بینش كه بسته است 

فخر بشر به رنگ و كیش و نژاد نیست

دامان و دست و سینه و چشم و زبان پاك  

ماییم و راه راست به پنهان و آشكار

شادم كه روزگار پس از ما به نام ما

در كار نیك و گفته نیك و منشت نیك

بگذار تا كه مهر جهانتاب آریا

ماییم فرع و سنت جاوید ماست اصل

چون دشمنی شكسته شود در نبردگاه

شهری كه شد گشوده ز تاراج ایمن است

كی باشد ای خدا كه زمین داوران دهر

در رفع مشكلی كه به جز كین و آز نیست  

كش با فروغ راستی از پایه نو كند

كارد به دوستی و به پاكی درو كند

آیین سرفرازی مردم به مردمی

فرزند آدمی بود ای دوست آدمی

سرمایه بزرگی مردان آریاست

کژپویی و دروغ و دو رنگی نه كار ماست

سازد ز رادمردی و آزرم دفتری

از ما سخن كنند به هر بوم و هر بری

پیوسته پر فروغ بماند چنانكه هست

آن گر رود ز دست غمی نیست این به جاست

دین و زبان و پیشه او در پناه ماست

یغما گری نه كار همایون سپاه ماست

کمتر سخن ز قدرت تیغ دو دم كنند

شمشیر در نیام و خرد را حکم كنند

 
      (پژمان بختیاری)
ترانه: الهه     
 

ای میهن ای گهواره آرامش من

ای نام تو از خنده گل دلنشین تر

ای چشم گیتی روشنت نور جمالت

ای عشق تو شور و پری چون جام باده

ای مایه شوق و نشاط و شادمانی

هر سوی تو بی نقش و گویی چون دماوند

ای كعبه عشق و امید و آرزوها

ایران من ای مایه آسایش من

ای عشق تو از آتش می آتشین تر 

شور افكند اندر خیالت

دلدادگان جان در رهت بر كف نهاده

ای خوشتر از شور جوانی 

دل كرده با مهر تو پیوند

باشد نگهدارت خداوند 

 
      (بهادر یگانه)
ناصر احمدی:    
 

بس قرنها گذشت و جهان غرق حیرت است 

منت خدای را كه همایون شهنشهی

با همت تو كاخ شهنشاهی عجم

امروز هم نبیره فرخنده بخت تو

امروز خسروان و سران بزرگ دهر

در كاخ داریوش به عزت نشستند

ای میزبان شاهان در قرنهای دور

و امروز هم به یاد تو گیرند جام می

ای كوروش بزرگ ز ایران خدایی ات

بنشسته بر اریكه فرمانراوایی ات

افراخت سر به چرخ و فروغ مهی گرفت

با دست عدل رایت شاهنشهی گرفت

هستند میهمان تو و میهمان او

بر خوان نعمت تو و گسترده خوان او

بودند میهمان تو شاهنشهان بسی

شاهان كامران جهان بی گمان بسی

 
      (پژمان بختیاری)
آواز: محمودی خوانساری    
 

یار اگر جلوه كند دادن جان این همه نیست 

عشق اگر خیمه زند ملك جهان این همه نیست

نكته ای هست در این پرده كه عاشق داند  

ور نه چشم و لب و رخسار و دهان این همه نیست

كوهكن تا به دل اندیشه شیرین دارد

گر به مژگان بکند كوه گران این همه نیست

جام می نوش به یاد شه فرخنده شعار

كه مدار فلك و دور زمان این همه نیست


      فروغی بسطامی (غزل)
       
ناصر احمدی:    
 

بس قرنها گذشت و جهان غرق حیرت است 

منت خدای را كه همایون شهنشهی

با همت تو كاخ شهنشاهی عجم

امروز هم نبیره فرخنده بخت تو

امروز خسروان و سران بزرگ دهر

در كاخ داریوش به عزت نشستند

ای میزبان شاهان در قرنهای دور

و امروز هم به یاد تو گیرند جام می 

ای كوروش بزرگ ز ایران خدایی ات

بنشسته بر اریكه فرمانراوایی ات

افراخت سر به چرخ و فروغ مهی گرفت

با دست عدل رایت شاهنشهی گرفت

هستند میهمان تو و میهمان او

بر خوان نعمت تو و گسترده خوان او

بودند میهمان تو شاهنشهان بسی

شاهان كامران جهان بی گمان بسی

 
     

(پژمان بختیاری)

       
آواز: جمال وفایی     
  چه خوش عیش و چه خرم روزگاری که دولت عالی و دین استوار است  
 

 

   
 

سخاران و شکفته بوستانم 

جلالت را فزونتر زین چه روز است 

عمل را مو دمی دل مرغزار است

سعادت را روانتر زین چه کار است

 
       
  چه خوش عیش و چه خرم روزگاری که دولت عالی و دین استوار است  
      (مسعود سعد سلمان)
       
رضا معینی:    
 

گیتی كهن شود به همه حال و آدمی است 

خوشبخت آنكه دامن این خاك پاك را

بنگر به چشم دانش و بینش كه بسته است 

فخر بشر به رنگ و كیش و نژاد نیست

دامان و دست و سینه و چشم و زبان پاك  

ماییم و راه راست به پنهان و آشكار

شادم كه روزگار پس از ما به نام ما

در كار نیك و گفته نیك و منشت نیك

بگذار تا كه مهر جهانتاب آریا

ماییم فرع و سنت جاوید ماست اصل

چون دشمنی شكسته شود در نبردگاه

شهری كه شد گشوده ز تاراج ایمن است

كی باشد ای خدا كه زمین داوران دهر

در رفع مشكلی كه به جز كین و آز نیست 

كش با فروغ راستی از پایه نو كند

كارد به دوستی و به پاكی درو كند

آیین سرفرازی مردم به مردمی

فرزند آدمی بود ای دوست آدمی

سرمایه بزرگی مردان آریاست

کژپویی و دروغ و دو رنگی نه كار ماست

سازد ز رادمردی و آزرم دفتری

از ما سخن كنند به هر بوم و هر بری

پیوسته پر فروغ بماند چنانكه هست

آن گر رود ز دست غمی نیست این به جاست

دین و زبان و پیشه او در پناه ماست

یغما گری نه كار همایون سپاه ماست

کمتر سخن ز قدرت تیغ دو دم كنند

شمشیر در نیام و خرد را حکم كنند

 
      (پژمان بختیاری)
       
ترانه: الهه     
 

ای میهن ای گهواره آرامش من

ای نام تو از خنده گل دلنشین تر

ای چشم گیتی روشنت نور جمالت

ای عشق تو شور و پری چون جام باده

ای مایه شوق و نشاط و شادمانی

هر سوی تو بی نقش و گویی چون دماوند

ای كعبه عشق و امید و آرزوها

ایران من ای مایه آسایش من

ای عشق تو از آتش می آتشین تر 

شور افكند اندر خیالت

دلدادگان جان در رهت بر كف نهاده

ای خوشتر از شور جوانی 

دل كرده با مهر تو پیوند

باشد نگهدارت خداوند 

 
      (بهادر یگانه)
       
       

Back to programme page