گلهای رنگارنگ ۱۸۱
دکلمه: مُری |
|||||
ای زندگی تن و روانم همه تو توهستی من شدی ازآنی همه من |
جانی و دلی ای دل و جانم همه تو من نیست شدم درتوازآنم همه تو |
||||
فخرالدین عراقی (رباعی) | |||||
دکلمه: مُری | |||||
دل درگره زلف توبستیم دگربار جان دوجهان پُرزمِی عشق تودیدیم شاید که دگرنعرۀ مستانه برآریم با عشق تو ما راه خرابات گرفتیم |
وزهردوجهان مِهرگسستیم دگربار خوردیم مِی و جام شکستیم دگربار کزجام مِی عشق تو مستیم دگربار ازصومعه و زهد برفتیم دگربار |
||||
فخرالدین عراقی (غزل) | |||||
دکلمه: مُری | |||||
وقت آن شد که زمیخانه درآیم سَرمست کف زنان دست فشان ازدوجهان بردوجهان جام که دردست نگاراست چه شیرین وچه تلخ به دلی زخم مزن وربزنی رحم میار |
لب ساغربه لب وطرّۀ ساقی دردست پرده بردارم ومِی فکنم هرچه که هست جاکه درمجلس یاراست چه بالا وچه پست که چوبشکست زهم شیشه نشاید پیوست |
||||
معتمد نشاط (غزل) | |||||
ترانه: مرضیه | |||||
شبی زین میخانه ام بركِش | به سان پیمانه ام سركِش | ||||
به میخواران مستیم مَگذار | |||||
اگر جویی ساغر مستی | اگر خواهی مستی و هستی | ||||
به این و آن هستیم مسپار | |||||
به كس مگو مگو | حدیثِ این سبو | تا بنوشندم تا بنوشندم | |||
منم رازِ هستی | منم رمزِ مستی | اگر خواهی مستی | |||
مرا در كِش | ببر بركِش | ||||
حریفان را مگو هستم | مَده یك دم تو از دستم | ||||
به كس مگو مگو | حدیث این سبو | تا بنوشندم تا بنوشندم | |||
اگر از من كسی پرسد | مگو بودم مگو هستم | ||||
(منیر طه) | |||||
دکلمه: مُری | |||||
زخمت خرقه وسجاده برم چند نشاط | همه دانند که من رندم و دیوانه و مست | ||||
معتمد نشاط (غزل) | |||||
ترانه: مرضیه | |||||
غیر از دلی در این جهان چه دارم شتابان افتادم به دامان هستی |
جز خار غم در آشیان چه دارم چو قطره اشکی در گریبان هستی |
||||
دویدم دویدم | |||||
ای زندگی پایانت کو دَرد تو را ای روزگار از این گشت دوران |
بی پا و سَر سامانت کو دیدم ولی درمانت کو زجز رنج و حرمان |
||||
چه دیدم چه دارم | |||||
دراین دام محنت | به جز چشمی گریان | ||||
چه دیدم چه دارم | |||||
ای غم زتو گر پروا نکنم عاشق شده ام حاشا نکنم دیگر از جانم چه می خواهی نجویم غمخواری نبینم دمسازی |
چه کنم چه کنم چه کنم چه کنم چه کنم چه کنم چه می خواهی داند چه می خواهی ندیدم دلجویی ندارم همرازی |
||||
خدایا ز دنیا چه دیدم چه دارم | |||||
(معینی کرمانشاهی) | |||||
دکلمه: مُری | |||||
روزی آخر رُخت از پرده عیان خواهم کرد دست درسلسلۀ خَم به خَمت خواهم زد |
خلق رادرتو به حیرت نگران خواهم کرد هرچه خواهد دل دیوانه چنان خواهم کرد |
||||
معتمد نشاط (غزل) | |||||
مرا برکش سوی میخانه که ازحال مستی خبردارم اگرباشم ازتو دیوانه به کس مگو مگو حدیث این سبو زدَردت درمانم تو راهمچون جانم |
شرابم دِه یک دو پیمانه اگرگیرم ازتو پیمانه زکام توتا سحرمانم تا بنوشندم تا بنوشندم مراخواهی ازجان من این ؟ |
||||
بیا ای جان مرا بستان | |||||
مگو هستم مگو هستم به کس مگو مگو حدیث این سبو |
چنان جان از تو بگسستم تا بنوشندم تا بنوشندم |
||||
خرابم کن | |||||
(منیره طه) | |||||
دکلمه: مُری | |||||
طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد روشنان فلکی را اثری درما نیست |
در دل دوست به هرحیله رهی باید کرد حذرازگردش چشم سیهی باید کرد |
||||
معتمد نشاط (غزل) | |||||