یک شاخه گل ۱۹۴
دکلمه: روشنک | |||||
دیشب ربود خواب زچشمم خیال او آمد به خاطرم همه قول و قرارها افتاد چشم من به سپهر و ستارگان ناهید آن ستاره رخشنده سپهر میخواند دوش زهره به گوش دل این پیام |
آتش فکند بر دل و جانم ملال او آن روی دلپذیر و بهشتی جمال او بودند آیتی زخدایی جلال او می خواند بر صحیفه دل از کمال او بهتر بود تو را زحقیقت خیال او |
||||
طلعت (غزل) | |||||
این چامه دلپذیر که حاکی از وسعت تخیل سراینده و پرواز دل وی بسوی ستارگان است، از شاعره ایست معاصر که طلعت تخلص میکند. طلعت از طرفداران رعایت ضروری قواعد عروضی است و براین عقیده است که شعر با اندیشهها و تشبیهات نوین و ارسال المثلهای تازه وقتی زیباست که در غالب عروضی باشد. | |||||
دوستت دارم به جان، ای جان به جان دوستی عالمی زیبا و روح افزا، جهان آرزوست |
خفته اندر چشم دل راز نهان دوستی چون جهان آرزو باشد جهان دوستی |
||||
طلعت (غزل) | |||||
مارا به غیرعشق هوایی به دل که نیست ما را بهشت و کعبه بود خاک راه دوست |
ازنیشخند سرنوشت مدعی به چیست حاجت به طی مرحله و زاد و توش نیست |
||||
طلعت (غزل) | |||||
ترانه: مرضیه | |||||
دارم دلی خونین | دارم دلی دلی خونین | بی لاله رویی | |||
افتاده چون اشکم | ز خاک کویی | برخاک کویی | |||
جویی ز خون رانم | جویی ز خون رانم | از دیده بی او | |||
چون لالهای بینم | بر طرف جویی | برطرف جویی | |||
خیزد از جگر ناله من | دور از آتش لاله من | زنو بهاران | |||
دور از آن مه غنچه دهن | روز و شب بود دیده من | ستاره باران | |||
فتادم از پا | به ناتوانی | چون سایه در کوی او | |||
صبا پیامی | به مهربانی | از من ببر سوی او | |||
کاتشین عذار تو ای گل برده صبر و هوشم جان و دل بر آتش ولیکن لالهسان خموشم |
|||||
رهی معیری (ترانه) | |||||
پیوسته دلت شاد و لبت خندان باد | |||||