برگ سبز ۱۴۱
گوینده: روشنک | |||||
چشم بگشا که جلوه دلدار این تماشا چوبنگری گویی |
به تجلی است از درودیوار لیس فی الدارغیره دیار |
||||
منسوب به عطار (قصیده) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
روی بنمای كه در پای تو ریزم جان را قد برافراز كه كوتاه كنی قصة سرو غم من پرس كه غمخوار نهانت باشم تا سر بندگیام هست عنایت فرمای |
زلف بگشای كه بر باد دهم ایمان را رُخ برافروز كه آتش فكنی بستان را درد من بین كه تمنا نكند درمان را گر بدان سلسله گردن ننهم فرمان را |
||||
زهره (منصوره اتابکی) (غزل) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
خوش آن دمی كه تو اندر كنار من باشی ز هستی دو جهان چشم پوشم ار روزی به بیقراری زلفت قسم قرار نبود |
چو شمع روشنی شام تار من باشی ز غیر چشم بپوشی و یار من باشی كه بیخبر ز دل بیقرار من باشی |
||||
زهره (منصوره اتابکی) (غزل) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
به خاطر داری آن روزی كه میسوخت برونت خنده میزد خندهای گرم |
تنت اندر تبِ گرم و روانسوز خدای عشق، عشق عالم افروز |
||||
به طرف كوهساران روی كردیم شراب عشق و مستی نوش كردیم |
كنار لالههای چون پیاله هوای نوبهاری بود و ژاله |
||||
كنار جوی و پیش آب روشن فراموشت نخواهم كرد هرگز |
سخن از عشق و از آینده گفتی گهی با اشك و گه با خنده گفتی |
||||
ولی افسوس با دست جدایی خزان سرد و بانگ ناامیدی |
جهان ما بگردید و سیه شد رسید از راه و شادیها تبه شد |
||||
اگر مهر و وفا دانم همین است نخوانم جز سرود ناامیدی |
من و زین پس هوای بیوفایی نخواهم غیرآهنگ جدایی |
||||
زهره (منصوره اتابکی) (دوبیتی) | |||||
آواز: گلپایگانی | |||||
سینهای دارم ز غم افروخته سوختم از آتش سودای او گر چه كردم نیستی را پیشهام كیستم من از خودی بیگانهای ای خوشا این مستی و دیوانگی سینهای دارم ز غم افروخته |
نكتهها از فیض غم آموخته جان نهادم بر سر غم های او آسمانها عرصة اندیشهام عاشقی دُردیكش و دیوانهای دور بادا نخوت و فرزانگی نكتهها از فیض غم آموخته |
||||
زهره (منصوره اتابکی) (مثنوی) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
زیبد كه ز درگاهت نومید نگردد باز | آن كس كه به امیدی بر خاك درت افتد | ||||
عراقی (غزل) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
این هم برگ سبزی بود تحفة درویش، علی نگهدار شما. | |||||