یک شاخه گل ۲۰۹
روشنک (دکلامه) | |||||
ز گردون بد نمی بیند نکو کار |
نباشد جز بدی با بد کُنش یار |
||||
وحید دستگردی |
|||||
کجا جویم ز همدردی نشانی بُود راز نهفته کاهش جان کجا جویم ز همدردی نشانی بُود راز نهفته کاهش جان بَراین راز نهان ای محرم راز |
که با وی دَرد دل گویم زمانی چو گفتی یابی از کاهش امانی که با وی دَرد دل گویم زمانی چو گفتی یابی از کاهش امانی نگهبان باش چون کوهی ز کامی |
||||
وحید دستگردی (غزل) |
|||||
اشعاری که شنیدید از یکی ازشاعران نامدار زمان ماست نامش حسن و در قریه ای از نهال اصفهان به نام دستگرد دیده به دنیا گشوده وی در آغاز نهضت مشروطیت به تهران آمد و به نشرمجلۀ ادبی ارمغان همت گماشت و به نام وحید دستگردی مشهور شد وحید دستگردی درشاعری بیشتر پیرو سبک نظامی گنجوی بود و از فرط علاقه ای که به سخن نظامی داشت انجمنی ادبی به نام حکیم نظامی تاسیس نمود و با همتی خستگی ناپذیر به تصحیح خمسۀ نظامی پرداخت و از این راه نام خود را در ردیف بهترین خدمتگزاران فرهنگ ایران ثبت نمود |
|||||
چو داری از فراتر چشم امید فلک کاندر نظر آئینه وار است فلک کاندر نظر آئینه وار است نکو را نیک و بد را بد نماید ز گردون بد نمی بیند نکو کار |
فروتر را مساز ازخویش نومید به کار نیک و بد آئینه دار است به کار نیک و بد آئینه دار است نه زین کاهد نه بر آن برفزاید نباشد جز بدی با بد کُنش یار |
||||
وحید دستگردی (مثنوی) | |||||
مرضیه (ترانه) |
|||||
هر چه زنی بزن مَزَن
هر چه کُنی بکُن مکن هر چه کِشی بکِش مکِش |
طعنه به روزگار من تَرک من ای نگار من باده به بزم مدعی |
طعنه به روزگار من
تَرک من ای نگار من باده به بزم مدعی |
|||
هر چه خوری بخور مخور خون دل فکار من خون دل فکار من خون دل فکار من |
|||||
هر چه بُری ببُر مبُر | رشتۀ الفت مرا | رشتۀ الفت مرا | |||
هر چه دَری بِدر مَدَر
هر که دهی بده مده |
پردۀ اعتبار من زلف به باد ای صنم |
||||
هر چه نَهی بنِه مَنِه | دام به رهگذار من | دام به رهگذار من | |||
شوریده شیرازی | |||||
پیوسته دلت شاد و لبت خندان باد | |||||