گلهای رنگارنگ ۵۵۵
دکلمه : فیروزه امیرمعز | |||||
دوشم به اهل بزم سر گفتگو نبود پرسید در دل تو ندانم چه آرزوست قاصد بگو ز دوریت "آذر" سپرد جان |
من در خمار بودم و می در سبو نبود غافل كه در دلم به جز او آرزو نبود ور گوید از منش گله ای بود گو نبود |
||||
آذر بیگدلی (غزل) | |||||
ترانه : الهه | |||||
نه بتابد به شام من ماهی نه بخت همراهی در این بیابان ماندم سرگردان فتادم از پا بی سامان نه كسی می رسد به فریادم نه می كند شادم فروغ شمعی گریان و لرزان ز كلبه های دهقانان چو تو دادی بر بادم همه بردند از یادم به شرار غمم تو نشاندی به جهان جنون تو كشاندی چو از دیار آشنایی راهی دگر مرا به بر نخواندی منم اكنون در این صحرا من و این شام جان فرسا من و یك دم دل و صد غوغا به جز صدای قلب من كه می تپد به یاد دلبر به گوش من نمی رسد در این میان صدای دیگر دلا مرو چنین از دست كه روزن امیدی هست نه بتابد به شام من ماهی نه بخت همراهی در این بیابان ماندم سرگردان فتادم از پا بی سامان |
|||||
(نظام وفا) | |||||
دکلمه : فیروزه امیرمعز | |||||
نه باغ و نه بستان و چمن می خواهم خواهم ز خدای خویش كنجی كه در آن |
نه سرو و گل و نه یاسمن می خواهم من باشم و آن كسی كه من می خواهم |
||||
( اختر مازندرانی) | |||||
ای روی تو ماه عالم آرای همه گر با دگران به ز منی وای به من |
وصل تو شب و روز تمنای همه ور با همه كس همچو منی وای همه |
||||
ابوالسعید ابوالخیر (رباعی) | |||||
آواز : گلپایگانی | |||||
ای آرزوی گمشده مهمان كیستی دامان من ز اشك ندامت پر آتش است من همنشین درد و غم و رنج و حسرتم |
درد منی بگو كه درمان كیستی ای نوگل شكفته به دامان كیستی ای آرزوی گمشده مهمان كیستی |
||||
عماد خراسانی (غزل) | |||||
دکلمه : فیروزه امیرمعز | |||||
نگرفته هنوز برگ عیشی افسوس بهار من خزان شد | |||||
آن نیم نفس که با تو بودم سرمایۀ عمر جاودان شد | |||||
(شاعر ناشناس) | |||||
ترانه : الهه | |||||
نه بتابد به شام من ماهی نه بخت همراهی در این بیابان ماندم سرگردان فتادم از پا بی سامان نه كسی می رسد به فریادم نه می كند شادم فروغ شمعی گریان و لرزان ز كلبه های دهقانان چو تو دادی بر بادم همه بردند از یادم به شرار غمم تو نشاندی به جهان جنون تو كشاندی چو از دیارآشنایی راهی دگر مرا به برنخواندی منم اكنون در این صحرا من و این شام جان فرسا من و یك دم دل و صد غوغا به جز صدای قلب من كه می تپد به یاد دلبر به گوش من نمی رسد در این میان صدای دیگر دلا مرو چنین از دست كه روزن امیدی هست نه بتابد به شام من ماهی نه بخت همراهی در این بیابان ماندم سرگردان فتادم از پا بی سامان |
|||||
(نظام وفا) | |||||